ペルシア語/第21課
Under construction
ペルシア語 |
---|
第20課 | 第21課| テスト 15~21課 | |
(۲۱) آموزِشِ زَبانِ فارسی
第21課
未来形 (زَمان آیَنده)
未来形はخواستَن( khāstan ) の語根 ホ霽遐 ( khāh ) の人称変化を未来を表す助動詞に用い、これに過去語根をつけて表す。
- | - |
---|---|
خواهَم رَفت | خواهیم رَفت |
خواهی رَفت | خواهید رَفت |
خواهَد رَفت | خواهَند رَفت |
روزِ سِه شَنبِه رَئیس جُمهور بِه شیراز خواهَند رَفت. 「火曜日に大統領はシラズに行くでしょう。」
فَردا دَر قِسمَتهایِ شُمالیِ کِشوَر باران خواهَد بارید. 「あしたは国の北の所には雨が降るでしょう。」
複合動詞の場合は ホ霽モハ鮻( khāstan ) が名詞、形容詞、副詞、前置詞と動詞の間用いられます。
اِستِفادِه کَردَن - اِستِفادِه خواهَم کَرد
اَنجام دادَن - اَنجام خواهَم داد
動詞を否定する場合は( na )を助動詞に付けます。
- | - |
---|---|
نَخواهَم رَفت | نَخواهیم رَفت |
نَخواهی رَفت | نَخواهید رَفت |
نَخواهَد رَفت | نَخواهَند رَفت |
شاگِردان فَردا بِه کوه نَخواهَند رَفت. 「明日生徒たちは山に行かないだろう。」
未来形は口語ではあまり用いられません。
受け身 (فِعل مَجهول)
動作の主体が明示されてない場合、動詞が受け身の形で使われます。受け身は他動詞からしか作られません。例えば、آمَدَن، رَفتَن، نِشَستَن のような自動詞には受け身がありません。
受け身の作り方
1.受け身は他動詞の過去分詞に شُدَن の人称変化を付けて作られる。گَشتَن(gashtan:~なる )や گَردیدَن(gardīdan:~なる )が用いられることもあります。ヤハ鮻、 ムマ鰕鮻 はあまり会話で用いられません。
過去分詞 + شُدَن (shodan)= 受け身
ساختَن = ساختِه شُدَن
(過去形)ساختِه + شُد(作られました)
فِرِستادَن = فِرِستادِه شُدَن
(未来形)碣ムハヌマォホ霽鉋マォヤ・(送られます)
دیدَن = دیدِه شُدَن
(現在形)دیدِه + می شَوَد(見られている)
注意:三人称複数の主語は生き物でなかったら、動詞は単数を用いる。
ما بِه مِهمانی دَعوَت شُده ایم. 「私たちはパーティーに招待されました。」
کِلاسهایَم اَز روزِ شنبه شُروع می شَوَد. 「私の授業(複数)は土曜日から始まる。」
動詞を否定する場合は
(過去形)ساختِه + نَشُد(作られませんでした)
(現在形)دیدِه + نِمی شَوَد(見られていません)
(未来形)فِرِستادِه + نَخواهَد + شُد(送られないでしょ)
2.کَردَن( kardan)と組み合う複合動詞の場合は、کَردَنはشُدَنになり、過去分詞は用いられません。
مَن اُتاق را تَمیز کَردَم.「私は部屋をきれいしました。」
اُتاق تَمیز شُد. 「部屋がきれいなった。」
تَمیز کَردِه شُد.は用いられません。
注意:
شُدَن( shodan )で主語の状態の変化を表現することもあります。
تِلِویزیُون خَراب شُد. には二つの意味があります。
1.テレビが自動的に壊れた。この場合は、شُد は自動詞です。 2.誰かにテレビが壊された。この場合は、شُد は受け身です。
受け身の用法
1.主語が不明の場合。
دَر فُرودگاه چَمِدانَم دُزدیده شُد. 「空港で私のスーツケースが盗まれました。」
2.話し手にとって主語が重要とならない場合。
ساعَت هَشتِ شَب دَرها بَستِه می شَوَد. 「夜八時にドアが閉める。」
3.話し手は主語のことを教えたくない。
پول بِه شُما فِرِستادِه خواهَد شُد.「お金があなたに送られる。」
4.話し手にとって目的語は主語より重要である。
この場合は最初目的語は来て、主語は目的語の後
بِه وَسیلِۀ(be vasīle-ye:によって)، اَز طَریقِ(az tarīq-eーによって)
بِه دَستِ(be dast-eーによって)، بِه تَوَسُطِ(be tavassot-eーにより、手段で)
で表す。普段は書き方でしか用いられません。
عَلی بِه دَستِ بَرادَرَش کُشتِه شُد. 「アリがアリの兄で殺されました。」
別の受け身の作り方
文章は意味として受け身である場合もあります。この場合は主語が明示されず、動詞は三人称複数の能動態でになります。
دوربینَم را دُزدیدَند. 私のカメラが盗まれました。
بِه او پول دادَند. 「彼にお金が与えられた。」
注意:このような受け身の作り方意味よって用いられない場合もあります。
مَن دیروز دَر بازار کیفَم را گُم کَردَم. 「私は昨日バザールで鞄を無くした。」
دیروز دَر بازار کیفَم گُم شُد. 「昨日バザールで鞄が無くなった。」
دیروز دَر بازار کیفَم را گُم کَردَند 意味は断るからこの文章が用いられません。
再帰代名詞 (ضَمیرهای مُشتَرَک)
خُود (khod:自分)は再帰代名詞です。
او خُود می دانِست. 「彼女は自分で知っていました。」
会話では خُود (khod:自分)に人称非分離代名詞につけて用いられます。
خُودَم، خُودَت، خُودَش، خُودِمان، خُودِتان، خُودِشان
خُود の用法
1.主語を強調する場合に用いられます。
مَن اَنجام می دَهم.
خُودَم اَنجام می دَهم. 「自分でします。」(主語を強調する)
2.物の持ち主を強調する。
با لیوانِ خُودَم آب می خُورَم. 「自分のコップで水を飲みます。」
3.主語と目的語がいっしょの場合。
مَن هَرگِز خُودَم را نِمی تَوانَم بِبَخشَم. 「決して自分自身を許せない。」
نِمونِهٔ جملِه
[編集]آقایِ اسمیت فردا به ایران خواهند آمد.
スミトさん明日イランに来ます。
آدرسِ شرکت رویِ این کارت نوشته شده است.
会社の住所はこのカードの上に書かれています。
هنوز هیچ جوابی به من داده نشده است.
まだ、何ら私に答えていません。
آدرسِ شرکت را رویِ این کارت نوشتهاند.
会社の住所はこのカードの上に書かれています。
خانمِ سوزوکی خودش همهٌ کارها را انجام داد.
鈴木さんは自分ですべての仕事をしました。
این ماشینِ خودم نیست. مالِ دوستم است.
これは私自身の車ではありません。私の友人のものです。
خودت را ناراحت نکن.
自分自身を悲しませないで下さい。
تمرین ۱
[編集]' | ' | | ||
من | خواهم رفت | نخواهم رفت | ||
تو | خواهی رفت | نخواهی رفت | ||
او | خواهد رفت | نخواهد رفت | ||
ما | خواهیم رفت | ما نخواهیم رفت | ||
شما | خواهید رفت | نخواهید رفت | ||
آنها | خواهند رفت | نخواهند رفت |
مثال: من برنامهٔ مسافرت را برایِ شما (خواهم فرستاد). < فرستادن >
۱. من از هفتهٔ دیگر به مأموریت (———————————). < رفتن >
۲. ما تا یک ساعتِ دیگر به تهران (———————————). < رسیدن >
۳. مأمور شرکتِ ما تا ماهِ دیگر این کار را (———————————). < انجام دادن >
۴. من بعداً با شما (———————————). < صحبت کردن >
۵. فردا هوایِ تهران بارانی (———————————). < بودن >
تمرین ۲
[編集]مثال: ساختن
زمان فعل | ' | | ||
(گُذَشتِهٔ ساده) | ساخته شد | ساخته نشد | ||
(گُذَشتِهٔ اِستِمراری) | ساخته میشد | ساخته نمیشد | ||
(حالِ اِخباری) | ساخته میشود | ساخته نمیشود | ||
(حالِ اِلتِزامی) | ساخته بشود | ساخته نشود | ||
(گُذَشتهٔ نَقلی) | ساخته شده است | ساخته نشده است | ||
(گُذَشتهٔ دور) | ساخته شده بود | ساخته نشده بود | ||
(آیَندِه) | ساخته خواهد شد | ساخته نخواهد شد |
مثال: من لباسها را شستم.
(لباسها) شسته شد.
۱. مینا نامه را نوشت.
(———————————) نوشته شد.
۲. من غذا را پختم.
(———————————) پخته شد.
۳. من مغازه را بستم.
(———————————) بسته شد.
۴. آنها نامهها را میفرستند.
(———————————) فرستاده میشود.
۵. شرکتم من را به مأموریت فرستاده است.
(———————————) به مأموریت فرستاده شدهام.
۶. من صدایِ او را شنیدم.
(———————————) شنیده شد.
۷. مسئولِ این قسمت برایِ این کار خیلی زحمت کشیده است.
برایِ (———————————) خیلی زحمت کشیده شده است.
۸. آنها این ساختمان را دو سال پیش ساختهاند.
(———————————) دو سال پیش ساخته شده است.
۹. خانمِ سینایی این نامه را به من فرستاده است.
(———————————) به من فرستاده شده است.
۰۱. قبلاً ما این قسمت را خواندهایم.
قبلاً (———————————) خوانده شده است.
۱۱. من همهٔ بلیتها را فروختهام.
(———————————) فروخته شده است.
۲۱. آنها کیفِ من را دزدیدند.
(———————————) دزدیده شد.
۳۱. دشمن به کشورِ ما حمله کرد.
(———————————) حمله شد.
تمرین ۳
[編集](زَمانِ فِعل) نوشتن نوشته شدن
۱. (گُذَشتِهٔ ساده) نوشت نوشته شد
۲. (گُذَشتِهٔ اِستِمراری) مینوشت نوشته میشد
۳. (حالِ اِخباری) مینویسد نوشته میشود
۴. (حالِ اِلتِزامی) بنویسد نوشته بشود
۵. (گُذَشتهٔ نَقلی) نوشته است نوشته شده است
۶. (گُذَشتهٔ دور) نوشته بود نوشته شده بود
۷. (آیَندِه) خواهد نوشت نوشته خواهد شد
(زَمانِ فِعل) خواندن خوانده شدن
۱. (گُذَشتِهٔ ساده) خوانْد (———————————)
۲. (گُذَشتِهٔ اِستِمراری) می خوانْد (———————————)
۳. (حالِ اِخباری) می خوانَد (———————————)
۴. (حالِ اِلتِزامی) بخوانَد (———————————)
۵. (گُذَشتهٔ نَقلی) خوانده است (———————————)
۶. (گُذَشتهٔ دور) خوانده بود (———————————)
۷. (آیَندِه) خواهد خوانْد(———————————)
تمرین ۴
[編集](زَمانِ فِعل) گم کردن گم شدن
۱. (گُذَشتِهٔ ساده) گم کرد گم شد
۲. (گُذَشتِهٔ اِستِمراری) گم میکرد گم میشد
۳. (حالِ اِخباری) گم میکند گم میشود
۴. (حالِ اِلتِزامی) گم بکند گم بشود
۵. (گُذَشتهٔ نَقلی) گم کرده است گم شده است
۶. (گُذَشتهٔ دور) گم کرده بود گم شده بود
۷. (آیَندِه) گم خواهد کرد گم خواهد شد
مثال: من همهٔ کارها را تا ساعتِ سه تمام میکنم.
همهٔ کارها تا ساعتِ سه (تمام میشود).
۱. معلّم کلاس را از ساعتِ ده شروع کرده است.
کلاس از ساعتِ ده (———————————).
۲. من دوربینم را گم کردم.
دوربینم (———————————).
۳. آنها من را هم به جشنِ تولّد دعوت کردهاند.
من هم به جشنِ تولّد (———————————).
۴. ما مسئول این قسمت را عوض کردیم.
مسئول این قسمت (———————————).
۵. برایِ اینکه مریض بودم هفتهٔ گذشته کلاس را تعطیل کردم.
بخاطرِ اینکه معلّممان مریض بود کلاس (———————————).
۶. بارها آنها به این کشور حمله کردهاند. بارها به این کشور (———————————).
تمرین ۵
[編集]مثال: بجایِ hello به زبانِ فارسی چه گفته میشود؟
hello را به زبانِ فارسی چه (میگویند- میگفتند)؟
۱. این فیلم کِی ساخته شده است؟
این فیلم را دو سالِ قبل (ساختند - ساختهاند).
۲. دوربینم دزدیده شد.
دوربینم را (دزدیدهاند - دزدیدند).
۳. برایِ من فرستاده شده است.
برایِ من (فرستادهاند - فرستاده بودند).
۴. به او قبلاً توضیح داده شده بود.
قبلاً به او (توضیح دادهاند - توضیح داده بودند).
۵. کارها انجام داده میشود.
کارها را (انجام میدهند - انجام دادهاند).
۶. پسرش کشته شده است.
پسرش را (کشتند - کشتهاند).
۷. تا حالا بارها این اشتباه تکرار شده است.
تا حالا بارها این اشتباه را (تکرار کردند - تکرار کردهاند).
تمرین ۶
[編集]' | ' | | ||
من | خود + م | خودَم | ||
تو | خود + ت | خودَت | ||
او | خود + ش | خودَش | ||
ما | خود + مان | خودمان | ||
شما | خود + تان | خودتان | ||
آنها | خود+ شان | خودشان |
مثال: من به کلاسِ فارسی نرفتهام. من (خودم) فارسی را یاد گرفتم.
۱. من امروز کار دارم. تو (———————————) تنها به جشنِ تولّدِ لیلا برو.
۲. ما (———————————) به خانه برمی گردیم. شما زحمت نکشید.
۳. من (———————————) این لباس را دوختم.
۴. شما (———————————) بعد از کلاس این قسمت را جواب بدهید.
۵. آنها (———————————) راه را بلدند.
۶. من (———————————) بدونِ کمکِ کسی همهٔ کارها را انجام دادم.
تمرین ۷
[編集]مثال: من همیشه از لیوانِ (خودم) استفاده میکنم.
۱. اینجا خانهٔ (———————————) نیست. مالِ شرکتمان است.
۲. این مغازه مالِ (———————————) نیست. مالِ پدرم است.
۳. بعضی از دوستانم با ماشینِ (———————————) به دانشگاه میآیند.
۴. ما فردا میخواهیم با ماشینِ (———————————) به شیراز برویم.
۵. من فقط با دوربینِ (———————————) میتوانم خوب عکس بگیرم.
تمرین ۸
[編集]مثال: آن مرد دارد با (خودش) حرف میزند.
۱. شما (———————————) را ناراحت نکنید.
۲. بچّه نمیتواند (———————————) را خوب بشوید.
۳. او میخواست (———————————) را بکشد.
۴. تو مواظبِ (———————————) باش.
۵. من هرگز (———————————) را نمیبخشم.
۶. هفتهٔ دیگر شما (———————————) را برایِ امتحان حاضر کنید.
تمرین ۹
[編集]معنیِ کلمهٔ < بلکه > در کدامیک از جمله هایِ الف و ب، هم معنیِ جملهٔ نمونه است؟
مثال: نه تنها از سختیِ کارِ من کم نشده بلکه کارم مشکلتر هم شده است.
الف. × بلکه امشب او را در مهمانی ببینیم.
ب. ○ نه تنها از گرمایِ هوا کم نشده بلکه امروز چهار درجه اضافه شده است.
نمونهٔ ۱. بلکه بتوانم کمی بخوابم.
الف. مینا به کلاس نرفته بلکه به سینما رفته است.
ب. من میروم بخوابم بلکه حالم کمی بهتر بشود.
نمونهٔ ۲. آن مرد نه تنها به من کمک نکرد بلکه کیفم را هم دزدید.
الف. دوباره تلفن کن بلکه جواب بدهد.
ب. وزنِ من نه تنها کم نشده بلکه بیشتر هم شده است.
نمونهٔ ۳. من کامپیوتر را خراب نکردم بلکه خودش خراب شد.
الف. از شادی بپرس بلکه شادی بداند.
ب. من به مسافرت نرفته بودم بلکه به مأموریت رفته بودم. نمونهٔ ۴. شادی نه تنها دخترِ قشنگی است بلکه خیلی هم باهوش است.
الف. این شمارهٔ تلفن را بنویس بلکه لازم بشود.
ب. من نه تنها امروز درس خواندم بلکه خانه را هم تمیز کردم.
نمونهٔ ۵. من خودم این رشته را انتخاب نکردم بلکه مادرم بجایِ من تصمیم گرفته است.
الف. من ساعتم را گم نکردم بلکه از من دزدیدند.
ب. برایِ او این هدیه را خریدهام بلکه من را ببخشد.
گفتگو
[編集](قسمتِ اوّل)
یومیکو : امروز من به دانشگاه میروم. میخواهم کارهایِ ثبت نامم را انجام بدهم.
شادی : من تا دانشگاه همراهِ تو میآیم.
یومیکو : نه، لازم نیست. نقشهٔ تهران را دارم. خودم میتوانم تنها بروم.
شادی : چطور میخواهی بروی؟
یومیکو : میخواهم با اتوبوس بروم.
شادی : پس سرِ خیابانِ ما سوارِ اتوبوس بشو. جلویِ سینمایی که دیروز باهم رفتیم پیاده بشو. از آنجا میتوانی پیاده تا دانشگاه بروی. برایِ ناهار حتماً برگرد.
یومیکو : متشکّرم. من بیرون غذا میخورم.
شادی : امروز مادرم میخواهد یک غذایِ ایرانی درست بکند. اینجا خانهٔ خودت است. راحت باش.
(قسمتِ دوّم)
یومیکو : ببخشید آقا، من برایِ ثبتِ نام آمدهام. باید به کدام قسمتِ دانشگاه بروم.
کارمندِ دانشگاه : قبلاً به وسیلهٔ نامه با شما تماس گرفته شده است.
یومیکو : بله، این نامه از طرفِ دانشگاه به من فرستاده شده است.
کارمندِ دانشگاه : این نامه را خانمِ نوروزی نوشته است. شما اوّل باید پیشِ خانمِ نوروزی بروید.
یومیکو : اتاقِ خانمِ نوروزی کجاست؟
کارمندِ دانشگاه : اتاقِ ایشان طبقهٔ اوّل، روبرویِ پله هاست. اسمِ خانمِ نوروزی رویِ در نوشته شده است.
پاسخ پرسشها
[編集]تمرین ۱ - سؤال ۱. (خواهم رفت) ۲. (خواهیم رسید) ۳. (انجام خواهد داد) ۴. (صحبت خواهم کرد) ۵. (خواهد بود)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (نامه) ۲. (غذا) ۳. (مغازه) ۴. (نامهها) ۵. (من) ۶. (صدایِ او) ۷. (این کار) ۸. (این ساختمان) ۹. (این نامه) ۱۰. (این قسمت) ۱۱. (همهٔ بلیتها) ۱۲. (کیفِ من) ۱۳. (به کشورِ ما)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (خوانده شد) ۲. (خوانده میشد) ۳. (خوانده میشود) ۴. (خوانده بشود / خوانده شود) ۵. (خوانده شده است) ۶. (خوانده شده بود) ۷. (خوانده خواهد شد)
تمرین ۴ - سؤال ۱. (شروع شده است) ۲. (گم شد) ۳. (دعوت شدهام) ۴. (عوض شد) ۵. (تعطیل شد) ۶. (حمله شده است)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (ساختهاند) ۲. (دزدیدند) ۳. (فرستادهاند) ۴. (توضیح داده بودند) ۵. (انجام میدهند) ۶. (کشتهاند) ۷. (کردهاند)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (خودش) ۲. (خودمان) ۳. (خودم) ۴. (خودتان) ۵. (خودشان) ۶. (خودم)
تمرین ۷ - سؤال ۱. (خودمان) ۲. (خودم) ۳. (خودشان) ۴. (خودمان) ۵. (خودم)
تمرین ۸ - سؤال ۱. (خودتان) ۲. (خودش) ۳. (خودش) ۴. (خودت) ۵. (خودم) ۶. (خودتان)
تمرین ۹ - سؤال ۱. (ب) ۲. (ب) ۳. (ب) ۴. (ب) ۵. (الف)
کلمه هایِ تازه
[編集]بَخشیدَن / بَخشید / بَخش
فُروُختَن / فُروُخت / فُروُش
شِنیدَن / شِنید / شِنو
دُزدیدَن / دُزدید / دُزد کُشتَن / کُشت / کُش
- اِضافِه شُدَن(بِه) :ezāfe shodan :増加される
- اینجا خانِهٔ خودِتان اَست:īnjā khāne-ye khodetān ast :自分の家だと思ってください
- بَخشیدَن(را) :bakhshīdan :許す
- بَلکِه:balke :おそらく、たぶん、(前の否定語と関連して)ではなくて
- بِه وَسیلِه:be vasīle-ye :によって
- پِلّه :pelle :階段
- پولدار :pūldār :金持ち
- پیادِه شُدَن(اَز):piyāde shodan :降りる
- تِکرار کَردَن(را):tekrār kardan :繰り返す、反復する
- تَماس گِرِفتَن(با):tamās gereftan :連絡を取る、接触する
- ثَبتِ نام :sabt-e nām :名前の登録
- ثَبتِ نام کَردَن(دَر):sabt-e nām kardan :名前の登録する
- حَملِه شُدَن(بِه):hamle shodan :攻撃される
- حَملِه کَردَن(بِه):hamle kardan :攻撃する
- خُود :khod :自身
- دُزدیدَن( را - اَز ) :dozdīdan :盗む
- دُشمَن:doshman :敵
- روبِرویِ :rūbe rūye :前に、向かい側に
- ساختمان:sākhtemān:建物、建設
- سَوار شُدَن:savār shodan :乗る
- شِنیدَن (را):shenīdan :聞く
- صِدا:sedā :音、声
- طَرَف( اَز - بِه ):taraf :方向、当事者、相手方
- فُروختَن(را):forūkhtan : 売る
- قِسمَت:qesmat :部分
- کُشتَن(را) :koshtan :殺す
- کِشوَر:keshvar :国
- لازِم بودَن:lāzem būdan :必要である
- مَأمور :maʿmūr :役人、派遣された人、命ぜられた人
- مَأموریَت:maʿmūriyat :出張
- مَسئول :masʿūl :責任者
- مُواظِب بودَن:movāzeb būdan :注意する
- ناراحَت کردَن(را):nārāhat kardan :不愉快にさせる
- نَه تَنها - بَلکِه :natanhā - balke :のみならず、もまた