ペルシア語/第15課
Under construction
ペルシア語 |
---|
(۱۵) آموزِشِ زَبانِ فارسی
第15課
仮説法現在形の用法 (حالِ اِلتِزامی) 2
خواستَن(khāstan)と仮説法現在形では意志、決意を表す。
意味で خواستَن(khāstan)の部分はすべての時制で用いられ、仮定法現在形は変わりません。
خواستَم لِباسها را بِشویم. 「洗濯物を洗いたかった。」(過去形)
否定する時 خواستَن(khāstan)だけ否定されて、仮定法現在形は変わりません。
خواستَن - صُحبَت کَردَن
مَن می خواهَم صُحبَت بِکُنَم. 「私は話したいです。」現在形
مَن نِمی خواهم صٌحبت بِکُنم 「私は話したくないです。」
خواستَن - رَفتَن
او شاید بِخواهَد بِرَوَد. 「彼は行きたいかもしれません。」
او شایَد نَخواهَد بِرَوَد. 「彼は行きたくないかもしれません。」
丁寧な言い方で、人に対して願い、提案を過去形で提示することがあります。
می خواستَم اَز شُما چند تا سُؤال بِپُرسَم.
「あなたに幾つかの質問を聞きたいのですが。」
تَوانِستَن(tavānestan:能力がある、可能である、できる)
1.能力である مَن می تَوانَم خطّ فارسی را بِخوانَم. 「私はペルシア語の文字を読めます。」
2.人の許し、許可得る می تَوانَم اینجا سیگار بِکِشَم؟ 「ここで煙草を吸う事ができますか?」
دانِستَن(dānestan:知っている)はすべての時制で用いられる。
شادی می دانَد خانِۀ او کُجاست. 「シャーディーは彼女の住所を知ってる。」
دانِستَن(dānestan)の後で出てくる情報は文法的に特別な決まりがありません。
شادی نِمی دانست چه روزی اِمتحان داریم. 「いつ試験あるのをシャーディーはしりませんでした。」
چِقَدر(cheqadr)
1.いかほど、どれほど
چِقدر پول داریم؟ 「どれほどお金があります。」
قیمَت این چِقدر/چَند است؟ 「これは幾らですか?」
( قیمَت にたいして چِقدر/چَند のどちらも用いられる。)
2.驚いた表現を表す。なんと!、なんて!
خیلی اِمروز هَوا گَرم اَست.
چِقدر اِمروز هوا گرم است.
「なんて今日は暑いのでしょう!」
نِمونِهٔ جملِه
[編集]من امروز میخواهم به پارک بروم.
私は今日、公園に行きたい。
آرش میتواند به زبانِ ژاپنی صحبت کند.
アラシは日本語を話すことができる。
از اینجا تا فرودگاه چقدر طول میکشد؟
ここから空港までどのくらいかかりますか。
من نمی دانم کارم چقدر طول میکشد.
私は仕事がどのくらいかかるかわかりません。
من غیر از فردا وقت ندارم.
私は明日以外時間がありません。
تمرین ۱
[編集]خواستَن - خواه | خُوردَن - خُور |
من می خواهَم بِخُورَم | ما میخواهیم بِخُوریم |
تو میخواهی بِخُوری | شما میخواهید بِخُورید |
او می خواهَد بِخُورَد | آنها می خواهَند بِخُورَند |
مثال: من (میخواهم) امشب (درس بخوانم). < درس خواندن - درس + خوان >
ا. من (———————————) با اتوبوس به اصفهان (———————————). < رفتن - رو >
۲. برادرم (———————————) لباسش را (———————————). < عوض کردن - عوض + کن >
۳. آنها (———————————) پولشان را در بانک (———————————). < عوض کردن - عوض + کن >
۴. امروز ما (———————————) غذایِ چینی (———————————). < درست کردن - درست + کن >
۵. رؤیا (———————————) دکتر (———————————). < شدن - شو >
۶. گرسنهام. من الان (———————————) غذا (———————————). < خوردن - خور>
۷. من (———————————) با او (———————————). < آشنا شدن - آشنا + شو >
۸. خیلی خستهام. من (———————————) امروز فقط (———————————). < خوابیدن - خواب >
۹. دخترم (———————————) به درسش (———————————). < ادامه دادن >
تمرین ۲
[編集]خواستَن - خواه | خُوردَن - خُور |
من نِمی خواهَم بِخُورَم | ما نِمی خواهیم بِخُوریم |
تو نِمی خواهی بِخُوری | شما نِمی خواهید بِخُورید |
او نِمی خواهَد بِخُورَد | آنها نِمی خواهَند بِخُورَند |
مثال: من امروز (نمیخواهم) بیشتر از این پولم را (خرج بکنم).< خرج کردن - خرج + کن >
۱. من فردا (———————————) با اتوبوس به آنجا (———————————). < رفتن - رو >
۲. تو بخواب. من (———————————) الان (———————————). < خوابیدن - خواب >
۳. دانشجویان (———————————) امشب هم در شیراز (———————————). < ماندن - مان >
۴. من (———————————) از او (———————————). < پرسیدن - پرس >
۵. رؤیا (———————————) امشب با ما به مهمانی (———————————). < آمدن - آ >
تمرین ۳
[編集]تَوانِستَن - تَوان | پُرسیدَن - پُرس |
من می تَوانَم بِپُرسَم | ما می تَوانیم بِپُرسیم |
تو می تَوانی بِپُرسی | شما می تَوانید بِپُرسید |
او می تَوانَد بِپُرسَد | آنها می تَوانَند بِپُرسَند |
مثال: آیا من (میتوانم) یک چیزِ خصوصی از شما (بپرسم)؟ < پرسیدن - پرس >
۱. ما (———————————) فردا شما را (———————————) ؟ < دیدن - بین >
۲. من (———————————) بعد از کلاس با شما (———————————) ؟ < صحبت کردن - صحبت + کن >
۳. آیا من (———————————) یک (———————————) ؟ < سیگار کشیدن - سیگار + کش >
۴. تو (———————————) به زبانِ ژاپنی (———————————) ؟ < حرف زدن - حرف + زن >
۵. شما (———————————) برایِ ما این نامه را (———————————) ؟ < ترجمه کردن- ترجمه + کن >
۶. تُو (———————————) پیشِ یک معلّمِ خصوصی ژاپنی را (———————————). < یاد گرفتن - یاد + گرفتن >
تمرین ۴
[編集]تَوانِستَن - تَوان | پُرسیدَن - پُرس |
من نِمی تَوانَم بِپُرسَم | ما نِمی تَوانیم بِپُرسیم |
تو نِمی تَوانی بِپُرسی | شما نِمی تَوانید بِپُرسید |
او نِمی تَوانَد بِپُرسَد | آنها نِمی تَوانَند بِپُرسَند |
مثال: ما با او آشنا نیستیم. (نمیتوانیم) به او (اعتماد بکنیم). < اعتماد کردن >
۱. ماشینم امروز خراب است. ما (———————————) با ماشین به جایی (———————————). < رفتن >
۲. این خطّ چقدر بد است! من (———————————) آن را (———————————). < خواندن >
۳. این درس چقدر مشکل است! ما (———————————) آن را (———————————). < یادگرفتن >
۴. من بدونِ ماشین (———————————) (———————————). < زندگی کردن>
۵. امروز در شرکت خیلی کار دارم. (———————————) زود به خانه (———————————). < برگشتن >
۶. خیلی خسته شدم. من امشب دیگر (———————————) به کار (———————————). < ادامه دادن >
۷. کفشم تنگ است (———————————) خوب (———————————). < راه رفتن >
تمرین ۵
[編集]دانستن - دان | |
من می دانَم | ما میدانیم |
تو می دانی | شما میدانید |
او می دانَد | آنها می دانَند |
مثال: تو می دانی میدانِ لاله کجاست؟
بله، (میدانم).
پس من سرِ ساعت شش تویِ میدانِ لاله، کنارِ سینما منتظرِ تو هستم.
۱. تُو شمارهٔ پلاکِ خانهٔ رؤیا را می دانی؟
بله ، (———————————).
پس نشانیِ آنجا را برایِ من بنویسید.
۲. تو می دانی آرش کجا زندگی میکند؟
نه ، (———————————). فقط خدا میداند الان او کجاست.
پس من چطور میتوانم او را ببینم.
۳. آیا مادرت میداند تو الان پیشِ من هستی؟
نه، (———————————).
پس به خانه تان تلفن کن و بگو.
۴. رؤیا میداند ما اینجا منتظرِ او هستیم؟
بله، (———————————).
پس چرا نمیآید.
۵. آیا تُو میدانستی خانمِ هَریس روزِ شنبه به انگلیس بر میگردد؟
بله، من (———————————)
من با او کار داشتم. پس چرا به من نگفتی؟
۶. تو می دانی کوچهٔ فرشته کجاست؟
نه، (———————————). من با این شهر خوب آشنا نیستم.
پس باید نقشه بخریم.
تمرین ۶
[編集]مثال: تو امروز چقدر پولِ ناهار دادی؟ <حدودِ هزار تومان > امروز حدودِ هزار تومان پولِ ناهار دادم.
۱. شما ماهی چقدر پولِ کلاس میدهید؟ < دو هزار تومان >
۲. تو شبی چقدر پولِ هتل میدهی؟ < سه هزار تومان >
۳. شما ماهی چقدر پولِ آب میدهید؟ < چهار هزار تومان >
۴. امروز چقدر پولِ غذا دادی؟ < تقریباً پنج هزار تومان >
۵. چقدر پولِ این بلیت را دادی؟ < شش هزار تومان >
۶. تو چقدر پولداری؟ <هفت هزار تومان >
۷. وزنِ بچهٔ شما چقدر است؟ < هشت کیلو >
۸. از اینجا تا فرودگاه چقدر طول میکشد؟ < حدودِ یک ساعت >
تمرین ۷
[編集]مثال: من این هفته غیر از روز شنبه وقت دارم.
من این هفته فقط \ تنها روز شنبه (وقت ندارم).
۱. جز تُو همه میدانستند.
تنها تُو (———————————).
۲. دیشب غیر از ما همه به فرودگاه رفتند.
دیشب تنها ما به فرودگاه (———————————).
۳ غیر از آقایِ شایانی همه در کلاس حاضرند.
فقط آقایِ شایانی در کلاس (———————————).
۴. جز روزهایِ بارانی پدرم هر جمعه به پارک میرفت.
پدرم فقط روزهایِ بارانی به پارک (———————————).
۵. این شهر جز این هتل، هتلِ دیگری ندارد. این شهر فقط این هتل را (———————————).
۶. غیر از من اوّلین روزِ کلاس همه میتوانستند خطّ فارسی را بخوانند.
اوّلین روزِ کلاس فقط من نمیتوانستم خطّ فارسی را (———————————).
تمرین ۸
[編集]کدام فعل درست است؟ مثال: آنجا باش. من الان پیشِ تو (○میآیم -× میروم).
۱. فردا باهم به سینما (بیاییم - برویم).
۲. امشب واقعاً ما خوشحال شدیم. باز هم به خانهٔ ما (بیایید - بروید).
۳. وقتی تو در انگلیس بودی من یکبار به خانهٌ مادرتان در تهران (آمدم - رفتم).
۴. فردا به انگلیس (میآیم - میروم). لطفاً تا فرودگاه به دنبالِ من بیایید.
۵. امروز در کلاس منتظرِ تو بودم. چرا به کلاس ( نیامدی - نرفتی)؟
تمرین ۹
[編集]۱. چند ۲. چقدر
مثال: ساعت (چند) است؟
۱. قیمتِ این فرش (———————————) است؟
۲. از اینجا تا نزدیکترین مغازه (———————————) دقیقه طول میکشد؟
۳. از خانه تان تا دانشگاه (———————————) طول میکشد؟
۴. تویِ خانه تان (———————————) تا اتاق دارید؟
۵. ما تویِ بانک (———————————) پول داریم؟
۶. (———————————) روز در ایران بودی؟
۷. از ساعتِ (———————————) به اینجا آمدی؟
۸. شما (———————————) سال دارید؟
۹. وزنِ شما (———————————) است؟
۱۰. تو ماهی (———————————) پولِ کلاس میدهی؟
۱۱. تو هر ماه (———————————) خرج میکنی؟
گفتگو
[編集](تویِ هواپیما)
یومیکو : از توکیو تا تهران چقدر طول میکشد؟
شادی : حدودِ ده ساعت و نیم. یک ساعتِ دیگر به فرودگاه میرسیم.
یومیکو : لباسِ من به نظرِ تو چطور است؟
شادی : معمولی است. اشکالی ندارد.
یومیکو :تو توانستی بخوابی؟
شادی : نه، نتوانستم. من میانِ هواپیما نمیتوانم بخوابم. تو فقط یک هفته میخواهی در ایران بمانی؟
یومیکو : بله، بیشتر نمیتوانم بمانم.
شادی : در تهران تو میتوانی در منزل ما باشی. من واقعاً خوشحال میشوم.
یومیکو : کمی از خانوادهٔ شما خجالت میکشم. نمیخواهم مزاحمِ خانوادهٔ شما بشوم.
شادی :اصلاً مزاحم نیستی. نگران نباش. مادر و خواهرم خوشحال میشوند.
یومیکو : من هم میخواهم با آنها آشنا بشوم.
شادی : پس تعارف نکن. غیر از تهران تو به کجا میخواهی بروی؟
یومیکو : نمی دانم کارهایم در تهران چقدر طول میکشد. بعداً تصمیم میگیرم.
پاسخ پرسشها
[編集]تمرین ۱ - سؤال ۱. (میخواهم - بروم) ۲. (میخواهد - عوض بکند) ۳. (میخواهند - عوض بکنند) ۴. (میخواهیم - درست بکنیم) ۵. (میخواهد - بشود) ۶. (میخواهم - بخورم) ۷. (میخواهم - آشنا بشوم) ۸. (میخواهم - بخوابم) ۹. (میخواهد - ادامه بدهد)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (نمیخواهم - بروم) ۲. (نمیخواهم - بخوابم) ۳. (نمیخواهند - بمانند) ۴. (نمیخواهم - بپرسم) ۵. (نمیخواهد - بیاید)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (میتوانیم - ببینیم) ۲. (میتوانم - صحبت کنم) ۳. (میتوانم - سیگار بکشم) ۴. (میتوانی - حرف بزنی) ۵. (میتوانید - ترجمه کنید) ۶. (میتوانی - یاد بگیری)
تمرین ۴ - سؤال ۱. (نمیتوانیم - برویم) ۲. (نمیتوانم - بخوانم) ۳. (نمیتوانیم - یاد بگیریم) ۴. (نمیتوانم - زندگی کنم) ۵. (نمیتوانم - برگردم) ۶. (نمیتوانم - ادامه بدهم) ۷. (نمیتوانم - راه بروم)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (میدانم) ۲. (میدانم) ۳. (نمی داند) ۴. (میداند) ۵. (میدانستم) ۶. (نمی دانم)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (ما ماهی دو هزار تومان پولِ کلاس میدهیم) ۲. (من شبی سه هزار تومان پولِ هتل میدهم) ۳. (ما ماهی چهار هزار تومان پولِ آب میدهیم) ۴. (امروز تقریباً پنج هزار تومان پولِ غذا دادم) ۵. (شش هزار تومان پولِ این بلیت را دادم) ۶. (من هفت هزار تومان پول دارم) ۷. (او هشت کیلو دارد. \ وزنِ او هشت کیلو است) ۸. (حدودِ یک ساعت طول میکشد)
تمرین ۷ - سؤال ۱. (نمیدانستی) ۲. (نرفتیم) ۳. (نیست) ۴. (نمیرفت) ۵. (دارد) ۶. (بخوانم)
تمرین ۸ - سؤال ۱. (برویم) ۲. (بیایید) ۳. (رفتم) ۴. (میآیم) ۵. (نیامدی)
تمرین ۹ - سؤال ۱. (چند) ۲. (چند) ۳. (چقدر) ۴. (چند) ۵. (چقدر) ۶. (چند) ۷. (چند) ۸. (چند) ۹. (چقدر) ۱۰. (چقدر) ۱۱. (چقدر)
کلمه هایِ تازه
[編集]تَوانِستَن / تَوانِست / تَوانَد
دانِستَن / دانِست / دان
- آشنا شُدَن( با ):āshnā shodan :(と)知り合いになる、親しむ
- اِدامِه :edāme :つづき
- اِدامِه دادَن( بِه - را ):edāme dādan:つづける
- اِشکالی نَدارَد:eshkālī nadārad :問題ありません
- اعتِماد کَردَن(بِه):eʿtemād kardan :信用する、信頼する
- بِدونِ :bedūn-e :なしに、がなければ
- بِرِنج :berenj:米、ごはん
- بَعداً:baʿdan:後ほど、後で
- پَس:pas:では
- پِلاک:pelāk :番地、表札
- تَرجُمِه کَردَن( بِه - را - اَز):tarjome kardan :翻訳する、訳す
- تَصمیم گِرفتَن:tasmīm gereftan :決める、決心する
- تَعارُف کَردَن(با - بِه):taʿārof kardan :遠慮する
- تَوانِستَن:tavānestan :可能である、できる
- جُز:joz :~の他に
- چِقَدر :cheqadr :いかほど、どれほど
- خِجالَت:khejālat :恥
- خجالت کِشیدَن( اَز ) :khejālat keshīdan :恥じる
- خُدا:khodā:神
- خَرج:kharj :費用、経費、支出
- خَرج کَردَن( را ) :kharj kardan :金を使う
- دانِستَن:dānestan :知っている
- زِندِگی :zendegī :人生
- زِندِگی کَردَن (دَر):zendegi kardan :生きる、生活する
- صُحبَت کَردَن(با - بِه) :sohbat kardan :(と)話す
- طول کِشیدَن:tūl keshīdan :(時間が)かかる
- غِیرِ :gheir-e :形容詞を ともなって不、非の意味を 表す
- غِیر اَز :gheir az :~の他に
- فَقَط:faqat :のみ、ただ~だけ
- کوچِه :kūche :小通り
- مُزاحِم بودَن :mozāhem būdan :じゃまする、迷惑を かける
- مَعمولی:maʿmūlī:普通の
- میدان:meidān :広場
- نِگَران بودَن(اَز):negarān būdan :心配である
- نِگَران نَباش :negarān nabāsh : 心配しないで