ペルシア語/第16課
Under construction
ペルシア語 |
---|
(۱۶) آموزِشِ زَبانِ فارسی
第16課
仮説法現在形の用法 (حالِ اِلتِزامی) 3
話し相手に動作を提案する時、仮説法現在形が用いられます。 ~しましょう
فَردا کُجا بِرَویم؟ 「明日何処に行きましょうか?」
غَذا بُخُوریم؟ 「ご飯たべましょうか?」
話し相手に許可をもらう時、仮説法現在形が用いられます。 ~してもよいですか?、しましょうか?
مَن بِرَوَم؟ 「私はいってもよいですか?」
بُرایِ شُما هَم بِخَرَم؟ 「あなたの為にも買いましょうか?」
間接の命令をする時、仮説法現在形が用いられます。
اِمروز شادی دَر خانِه باشَد. 「今日はシャーディーは家にいるように。」
تُو اینجا باش بَقیه بِرَوَند. あなたはここにいなさい。他の人は帰るように。」
二つからなる (حَرفِ رَبطیِ دُو تایی)
چِه - چِه(che - che:であろうと、でなかろうと)の後は動詞は仮説法現在形が用いられる。
چِه دیگَران بیایند چِه نیایِند، مَن می رَوَم. 「他の人来ても来なくても、私は行きます。」
چارِه ای نیست. چِه اَرزان باشَد چِه گِران باشَد، مَن آن دارو را می خَرَم. 「仕方ない。安くも高くても、私はあの薬を買わなければならない。」
هم - هَم (ham - ham:~も~も)
آن هُتل هَم گِران است هَم دور اَست، بَنابَر این بِهتر اَست بِه یِک هُتلِ دیگَر بِرَویم. 「あのホテルは高くて遠いです、このために別のホテルに行ったほうがいい。」
نَه - نَه (na - na:~も~も ない) اِمروز نَه دَرس خواندَم، نَه خانِه را تَمیز کَردَم. 「今日は勉強もしなかったし、家もきれいにしなかった。」
نِمونِهٔ جملِه
[編集]به نظرِ تو من آن خانه را بخرم؟
君の考えでは私はあの家を買いましょうか。
چه تو با من بیایی چه نیایی من میروم.
君が私と来ようが来まいが、私は行きます。
او هم در دانشگاه درس میخواند هم در شرکت کار میکند.
彼は大学でも勉強しているし、また会社でも働いています。
امروز نه درس خواندم نه کار کردم.
今日は、勉強もしなかったし、仕事もしなかった。
یکی از دوستانم در این بیمارستان کار میکند.
私の友だちの一人がこの病院で働いています。
تمرین ۱
[編集]خریدن - خر | ||
من بِخَرَم | نَخَرَم | |
تو بِخَری | نَخَری | |
او بِخَرَد | نَخَرَد | |
ما بِخَریم | نَخَریم | |
شما بِخَرید | نَخَرید | |
آنها بِخَرَند | نَخَرَند |
مثال: به نظرِ تو، من کدام رنگ را (بخرم)؟
رنگِ قرمز قشنگتر است. رنگِ قرمز را بخر.
۱. به نظرِ شما، من کدامیک از این فرشها را (———————————)؟
فرشِ اصفهان از فرشِ شیراز بهتر است. فرشِ اصفهان را بخر.
۲. به نظرِ شما، ما برایِ خانمِ سینایی چه (———————————)؟
به نظرِ من، یک فرشِ کوچک بخرید.
۳. به نظرِ تو، مادرم چه هدیهای برایِ آنها (———————————)؟
به نظرم، مادرت یک ساعت برایِ آنها بخرد.
۴. به نظرِ تو، من چه چیزی از ایران برایِ دوستم (———————————)؟
پسته از همه چیز مناسب تر است.
۵. به نظرِ شما، ما آن خانه را (———————————)؟
به نظرم، آن خانه را نخرید چون خیلی کوچک است.
۶. من به نانوایی میروم. برایِ شما هم نان (———————————)؟
بله، لطفاً دو تا نان هم برایِ ما بخر.
تمرین ۲
[編集]مثال ۱: من چطور این فرم را (پر کردن)؟ < پر کردن - پر کن >
-بده. من بجایِ تو پر میکنم.
مثال ۲: من اینجا (باشم) یا به خانه برگردم؟ < بودن - باش >
-لطفاً اینجا باش. با تو کار دارم.
۱. بیا امشب باهم یک غذایِ چینی (———————————)؟ < درست کردن >
باشد، من الان کارم تمام میشود.
۲. فردا من ساعتِ چند به خانهٔ شما (———————————)؟ < آمدن >
ساعتِ ده بیا.
۳. امشب ما شام چه (———————————) ؟ < خوردن >
امشب همه خسته هستند. به نظرم امشب بیرون غذا بخوریم.
۴. بنظرِ شما من به چه زبانی برایِ او نامه (———————————)؟ < نوشتن >
او زیاد فارسی بلد نیست. به زبانِ انگلیسی بنویس.
۵. بنظرِ شما من چه هدیهای به او (———————————)؟ < دادن >
یا گل بده یا یک ساعت.
۶. ما برویم یا اینجا (———————————)؟ < بودن >
شما میتوانید بروید. من تنها میتوانم کارها را بکنم.
۷. فردا من چطور تو را (———————————)؟ < دیدن >
فردا ساعتِ یک ربع به چهار به سرِ کوچهٔ ما بیا.
۸. فردا چطور به موزه (———————————)؟ < رفتن >
با ماشینِ من برویم.
۹. بیا با هم این کتاب را (———————————)؟ < ترجمه کردن >
این کتاب خیلی مشکل است. یک کتابِ دیگر را انتخاب بکن.
۱۰. من پول ندارم. از این پول (———————————)؟ < برداشتن >
بردار. اشکالی ندارد.
تمرین ۳
[編集]مثال: چه این ماشین (درست بشود) چه (درست نشود) من یک ماشینِ تازه میخرم. < درست شدن >
۱. چه این کار تا ساعتِ سه (———————————) چه (———————————) ساعتِ سه به خانه بر میگردم. < تمام شدن >
۲ چه تو با من (———————————) چه (———————————) امشب من به مهمانی میروم. < آمدن >
۳. چه دوستم به نامه هایِ من (———————————) چه (———————————) من به او نامه مینویسم. < جواب دادن >
۴. چه قیمتِ این قاشقها ارزان (———————————) چه گران (———————————) من میخرم. < بودن >
۵. چه فردا هوا خوب (———————————) چه بد (———————————) من به کوه میروم. < بودن >
تمرین ۴
[編集]داخلِ پرانتز را با کلمهٔ مناسب پر کنید.
مثال: امروز من هم یک لباس دوختم هم فرش (شستم).
۱. من هم در دانشگاه درس میخواندم هم در شرکت (———————————).
۲. این لباس هم ارزان است هم (———————————).
۳. او هم به زبانِ انگلیسی حرف میزند هم به زبانِ (———————————).
۴. من هم دلم درد میکند هم (———————————).
۵. من هم به خانمِ سینایی گفتم هم به (———————————).
۶. او هم عربی بلد است هم ترکی هم (———————————).
۷. او هم میتواند خوب لباس بدوزد هم میتواند (———————————).
تمرین ۵
[編集]داخلِ پرانتز را با کلمهٔ مناسب پر کنید.
مثال:امروز نه خانمِ سوزوکی به کلاس آمد نه (خانمِ واتانابه).
۱. او نه زبانِ فارسی بلد است نه (———————————) بنابراین نمیتوانیم با او حرف بزنیم.
۲. الان نه نانوایی باز است نه (———————————).
۳. من نه امروز وقت دارم نه (———————————) بنابراین امروز و فردا نمیتوانم شما را ببینم.
۴. امروز نه درس خواندم نه (———————————).
۵. من نه شمارهٔ تلفنِ خانهٔ او را میدانم نه شمارهٔ تلفنِ (———————————) را بنابراین نمیتوانم به او تلفن بکنم.
تمرین ۶
[編集]' | ' | ' | |
کدام از آنها = کدامِشان | نصفِ آن = نصفَش | ||
یکی از آنها = یکی شان | بیست درصد از آن = بیست درصدش | ||
سه تا از آنها = سه تاشان | همهٔ آن = همه اش | ||
بعضی از آنها = بعضی شان | بقیهٔ آن = بقیه اش | ||
دو نفر از آنها = دو نفرشان | |||
همهٔ آنها = همه شان | |||
نصفِ آنها = نِصفِشان |
مثال: در تهران به چند موزه رفتم. (یکی از آنها) خیلی جالب بود.
در تهران به چند موزه رفتم. (یکی شان) خیلی جالب بود.
۱. آن کتاب صد صفحه دارد. تقریباً ( نصفِ آن) را من ترجمه کردم.
آن کتاب صد صفحه دارد. تقریباً (———————————) را من ترجمه کردم.
۲. او سه برادر دارد. (همهٔ آنها) پزشک هستند.
او سه برادر دارد. (———————————) پزشک هستند.
۳. (بعضی از آنها) با لهجهٔ ترکی حرف میزدند.
(———————————) با لهجهٔ ترکی حرف میزدند.
۴. در سفر به ایران با چند نفر آشنا شدم. (بیشترِ آنها) انگلیسی بلد بودند.
در سفر به ایران با چند نفر آشنا شدم. (———————————) انگلیسی بلد بودند.
۵. اتوبوسِ ما بیست مسافر داشت. (چند نفر از آنها) لهجهٔ شیرازی داشتند.
اتوبوسِ ما بیست مسافر داشت. (———————————) لهجهٔ شیرازی داشتند.
۶. چمدانها را شمردم .(یکی از آنها) کم است.
چمدانها را شمردم. (———————————) کم است.
۷. دیروز شش تا لیوان خریدم. (دو تا از آنها) شکست.
دیروز شش تا لیوان خریدم. (———————————) شکست.
۸. پول را بشمر. (بیست درصد از آن) را تو بردار. بقیه را به من بده.
پول را بشمر. (———————————) را تو بردار. بقیه را به من بده.
۹. (همهٔ آن) را نخور. به من هم بده.
(———————————) را نخور. به من هم بده.
تمرین ۷
[編集]مثال: به نظرِ تو فردا به چه موزهای (برویم)؟ < رفتن >
۱. به نظرِ تو من از میانِ این لباسها کدام را (———————————)؟ < انتخاب کردن >
۲. من چه ساعتی به دنبالِ تو (———————————)؟ < آمدن >
۳. به نظر شما من چطور فارسی را (———————————)؟ < یاد گرفتن >
۴. ما چند شب در اصفهان (———————————)؟ < ماندن >
۵. من دیگر حاضر شدم. (———————————)؟ < رفتن >
۶ من چطور به خانه (———————————)؟ <برگشتن >
تمرین ۸
[編集]مثال:خیلی از (مغازه ها) روزِ جمعه تعطیل هستند.
مردم - نانها - دوستانم - روزها - این کتاب - سؤالها - مغازهها
۱. یکی از آن (———————————) را به من بده.
۲. دو نفر از (———————————) امشب به خانهٔ ما میآیند.
۳. بعضی از (———————————) تا نصفِ شب من کار میکردم.
۴. خیلی از (———————————) جمعه به پارک میروند.
۵. چند تا از (———————————) را جواب ندادم.
۶. بیشترِ (———————————) روز جمعه بازند.
۷. دیشب تقریباً تا نصفِ (———————————) را خواندم.
گفتگو
[編集](در هواپیما)
شادی : کمکم به فرودگاه میرسیم.
یومیکُو : از فرودگاه با تاکسی به منزلِ شما میرویم؟
شادی : نه، خانوادهٔ من امشب با ماشین به دنبالِ ما به فرودگاه میآیند.
یومیکُو : در فرودگاه چمدانها را باز میکنند؟
شادی : مالِ همه را باز نمیکنند. مالِ بعضی از مسافران را باز میکنند. چیزِ مهمّی نیست. نگران نباش.
یومیکُو : به نظرِ تو من فردا به دانشگاه بروم یا به اداره؟
شادی : فردا جمعه است. هم دانشگاه تعطیل است هم اداره.
یومیکُو : جمعهها مغازهها هم تعطیل هستند؟
شادی : بله، بیشترِشان تعطیل هستند.
یومیکُو : بنابراین فردا نه میتوانم کارهایِ دانشگاه را بکنم نه میتوانم خرید بکنم. به نظرِ تو فردا چکار بکنیم؟
شادی : فردا صبح در منزلِ ما کمی استراحت بکنیم. فردا بعداز ظهر باهم به موزه برویم. چطور است؟
یومیکُو : خوب است.
پاسخ پرسشها
[編集]تمرین ۱ - سؤال ۱. (بخرم) ۲. (بخریم) ۳. (بخرذ) ۴. (بخرم) ۵. (بخریم) ۶. (بخرم)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (درست کنیم) ۲. (بیایم) ۳. (بخوریم) ۴. (بنویسم) ۵. (بدهم) ۶. (باشم) ۷. (ببینم) ۸. (برویم) ۹. (ترجمه کنیم) ۱۰. (بردارم)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (تمام بشود - تمام نشود) ۲. (بیایی - نیایی) ۳. (جواب بدهد - جواب ندهد) ۴. (باشد - باشد) ۵. (باشد - باشد)
تمرین ۴- سؤال ۱. (-) ۲. (-) ۳. (-) ۴. (-) ۵. (-) ۶. (-) ۷. (-)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (-) ۲. (-) ۳. (-) ۴. (-) ۵. (-)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (یکی شان) ۲. (سه تایشان) ۳. (خیلی شان) ۴. (چند تایشان) ۵. (بعضی شان) ۶. (دو نفرِ شان) ۷. (همه شان) ۸. (نصفِشان) ۹. (بیست در صدَش) ۱۰. (همه شان) ۱۱. (همه اش) ۱۲. (بقیه اش)
تمرین ۷ - سؤال ۱. (نصفش) ۲. (همه شان) ۳. (بعضی شان) ۴. (بیشترِ شان) ۵. (چندنفرِ شان) ۶. (یکی شان) ۷. (دو تایشان) ۸. (بیست در صدش) ۹. (همه اش)
تمرین ۸ - سؤال ۱. (نانها) ۲. (دوستانم) ۳. (روزها) ۴. (مردم) ۵. (سؤالها) ۶. (مغازهها) ۷. (این کتاب)
کلمه هایِ تازه
[編集]شُمُردَن / شُمُردَ / شُمُر
شِکَستَن / شِکَست / شِکَن
بَرداشتَن / بَرداشت / بَردار
دوختَن / دوخت / دوز
- اِستِراحَت کَردَن:esterāhat kardan :休む、休息する
- پُر کَردَن(را) :por kardan :満ちたす、記入する
- باز کَردَن(را ) :bāz kardan :開ける
- بَرداشتَن(اَز):bar dāshtan :取り上げる
- بَعضی(اَز):bazī az :いくつか、ある人たち、一部
- بَنابَراین:banā- barīn :ゆえに、これ故に
- بیشتَرِ:bishtar-e:より多くの
- پِستِه:peste :ピスタチオ
- تُرکی:torkī:トルコ語
- چَمِدان:chamedān :トランク、スーツケース
- چِه - چِه:che - che :であろうと、でなかろうと
- چیزِ مُهِمّی نیست :chīz-e mohemmī nīst :大したことはありません
- خَرید کَردَن( اَز ) :kharīd kardan :買う
- دَرصَد :dar sad :パーセント
- دِل :del :魂、胃、腹
- دوختَن(را) :dūkhtan :縫う
- شِکَستَن :shekastan :壊す、割る
- شُمُردَن(را) :shomordan :数える、見なす、思う
- عَرَبی:ʿarabī:ラビヤ語、ラビヤの
- فُرم:form :形式、書式、組版
- کُدامیِک(اَز):kodamyek (az) :どの一つ
- کَم کَم:kam kam :少しずつ、そろそろ
- لَهجِه:lahje :方言
- مَردُم :mardom :人々
- مُسافِر:mosāfer :乗客、旅行者
- مُهِمّ:mohemm :重要な
- موزِه :mūze :博物館
- میانِ( دَر - بِه - اَز):mīyān-e :仲間の、まん中
- نِصف:nesf :半分
- نَه - نَه:na - na :も~も(ない
- هِدیه/هَدیه:hedīye/hadīye :贈り物
- هَم :ham :もまた
- هَم - هَم:ham - ham :も~も