コンテンツにスキップ

ペルシア語/第19課

出典: フリー教科書『ウィキブックス(Wikibooks)』

Under construction

ペルシア語

第18課| 第19課 | 第20課 |


(۱۹‬) آموزِشِ زَبانِ فارسی

第19課

関係詞  ペルシア語の関係代名詞には「کِه 」が用いられます「کِه 」 は英語の「which,that,whom,who」にあたります。この先行詞の語尾には限定を表す「کِه 」がつけられる。

کِتابی کِه دیروز خَریدی، کُجاست؟ 「昨日買った本はどこですか?」

この「ی 」は不定の「ye」とちがいます。

この「ی 」は「関係の「ye」です。

先行詞の「ی 」は、下の場合にはつけられません。

1.固有名詞

مینا کِه دَر دانِشگاه هَمکِلاسِ ما بود، مَن را به عَروسی اَش دَعوَت کَردِه اَست.

「大学校で私たちの同級生でした、ミーナーが私を彼女の結婚式に招待している。」

2.所有格、非分離人称代名詞がついた名詞、再帰代名詞。

هَمکارَم کِه تُو اِمروز او را دَر بانک دیدی، مُجَرّد اَست.

「銀行に会ったわたしの同僚は独身です。」

先行詞の「کِه 」は、下の場合にはつけっても付けなくても正しいです。

指示形容詞

آن لِباس کِه بَرایَم خَریدی، بِه اندازِه بود.

آن لِباسی کِه بَرایَم خَریدی، بِه اندازِه بود.

「私のために買った服はサイズが合いました。」

先行詞の「کِه 」は、下の場合には書き方で付けないで、口語でつけっても付けなくても正しいです。

代名詞と指示代名詞

آنها کِه خَستِه شُده اَند، می تَوانَند اِستراحَت کُنَند. (書き方、口語)

آنهایی (اونایی) کِه خَستِه شُده اَند، می تَوانَند (می تونَند) اِستراحَت کُنَند.(口語)

「疲れているひとは休んでもいいです。」

هَمان که اوّل گُفتی دُرُست اَست. (書き方、口語)

هَمانی (هَمونی) که اوّل گُفتی دُرُست اَست(دُرُستِه). (口語)

「最初言ったことは正しかった。」

動詞が他動詞の場合:

もし二つの動詞が他動詞だったら、関係代名詞には「کِه 」の前の目的語に「را 」がいる。

کِتابی را کِه بِه مَن دادِه بودی، خواندَم. 「私にくれた本を読みました。」

もし最初の動詞は他動詞で、最後の動詞が自動詞だったら、関係代名詞には「کِه 」の前に目的語に「را 」が必要ではありません。

کِتابی کِه دیروز بِه مَن دادی، آنجاست. 「昨日私にくれた本はあちらにあります。」

  • هَم は این، آن، اینجا، آنجاと結合して強意を表す。

آن کِه اَوّل گُفتی، دُرُست اَست. 「最初言ったことは正しかった。」

هَمان کِه اَوّل گُفتی، دُرُست اَست. 「最初言ったことは正しかった。」(強調する)

نِمونِهٔ‮ ‬جملِه

[編集]

‬خانمی که پهلویِ‮ ‬خواهرم نشسته‬، ‮ ‬همکارش است‮.

私の妹の横に座っている女性は彼女の同僚です。

‬برادرم که پارسال درسش را تمام کرده‬، ‮ ‬هنوز بیکار است‮.

去年卒業した私の兄はいまだに無職です(就職していません)。

‬همین حرفی را که الان به من گفتی، ‮ ‬به مادرم هم بگو‮.

君が今言ったその話を私の母にも言ってくれ。

‬کتابی را که به من دادی، ‮ ‬خواندم‮.

(君が)私にくれた本を読みました。

مردی که ازش این میوه‌ها را خریدم، ‮ ‬کمی ژاپنی بلد بود‮.

(私が)この果物を買った男性は日本語を少し知っていました。


تمرین ۱ ‬‮

[編集]

‬مثال‮: (‬یک خانم‮) ‬دارد با مادرم صحبت می‌کند‮. (‬آن خانم‮) ‬اهلِ‮ ‬شیراز است‮.

خانمی که دارد با مادرم صحبت می‌کند اهلِ‮ ‬شیراز است‮.

‮۱. (‬یک میوه‮) ‬رویِ‮ ‬میز بود‮. (‬آن میوه‮) ‬اسمش چه بود؟

‮۲. (‬یک خانه‮) ‬آنها داشتند‮. (‬آن خانه‮) ‬به ایستگاهِ‮ ‬قطار نزدیک بود‮.

‮۳. (‬یک بانک‮) ‬من در آن کار می‌کردم‮. (‬آن بانک‮) ‬همیشه شلوغ‮ ‬بود‮. ‬

‮۴. (‬یک مرد‮) ‬آنجا دارد سیگار می‌کشد‮. (‬آن مرد‮) ‬برادرِ‮ ‬رؤیا است‮. ‬

‮۵. (‬یک دختر‮) ‬برادرم می‌خواهد با او ازدواج کند‮. (‬آن دختر‮) ‬دانشجویِ‮ ‬رشتهٌ‮ ‬زبانِ‮ ‬انگلیسی است‮.

تمرین‮ ‬۲

[編集]

مثال ۱: ‬کلمه‌هایی من می‌خوانم‮. ‬شما‮ (‬کلمه ها‮) ‬را بعد از من تکرار کنید‮.

کلمه‌هایی را که من می‌خوانم شما بعد از من تکرار کنید‮.

مثال ۲: ‬نانی رویِ‮ ‬میز هست‮. ‬می‌توانم‮ (‬آن نان‮) ‬را بخورم؟

نانی را که رویِ‮ ‬میز هست می‌توانم بخورم؟

مثال ۳: ‬لباسی برایِ‮ ‬من آوردی‮. (‬آن لباس‮) ‬به اندازه بود‮.

لباسی که برایَم آوردی به اندازه بود‮.

‮۱. ‬جمله‌هایی من می‌خوانم‮. (‬جمله ها‮) ‬را به انگلیسی ترجمه کنید‮.

‮۲. ‬کتابی دیروز خریدم‮. (‬کتاب‮) ‬را به دوستم هدیه دادم‮.

‮۳. ‬جمله‌هایی شما نوشتید‮. (‬آن جمله ها‮) ‬را من تغییر دادم‮.

‮۴. ‬چیزهایی من می‌گویم‮. (‬آن چیزها‮) ‬را به زبانِ‮ ‬انگلیسی به ایشان بگویید‮.

‮۵. ‬نامه‌ای دوستم به زبانِ‮ ‬فارسی فرستاده است‮. (‬آن نامه‮) ‬را برایِ‮ ‬من می‌خوانی؟

‮۶. ‬ترشی ای به ما دادی‮. (‬آن ترشی‮) ‬خیلی خوشمزه بود‮.

‮۷. ‬عکسهایی آنجاست‮. (‬آن عکسها‮) ‬را به من نشان بده‮.

تمرین‮ ‬۳

[編集]

۱‮. ‬کدام ۲‮. ‬کی‮ (‬چه کسی‮)‬ ۳‮. ‬کِی‮ (‬چه وقت) ‮ مثال‮: ‬دیروز رؤیا را دیدم‮.

‮(‬کدام‮) ‬رؤیا را می‌گویی؟

همان‮ \ ‬همانی که در سالِ‮ ‬اوّل همکلاسِ‮ ‬ما بود‮.

‮۱. ‬دیروز او را دیدم‮.

‮(———————————) ‬را دیدی؟

همان دختر‮ \ ‬دختری که خیلی بیچاره است و باید به او کمک کنم‮.

‮۲. ‬به نظرِ‮ ‬من حرفهایی که لیلا می‌زند دروغ‮ ‬است‮.

‮(———————————) ‬حرفهایش را می‌گویی؟

همین‮ \ ‬همینی که دخترش باهوش‌ترین دخترِ‮ ‬مدرسه است و همیشه در مدرسه‮ ‬شاگردِ‮ ‬اوّل می‌شود‮.

‮۳. ‬آقا لطفاً‮ ‬آن کیف را به من نشان بدهید‮.

‮(———————————) ‬کیف را نشان بدهم؟

همان‮ \ ‬همانی که رنگش هم رنگِ‮ ‬این کیف است‮.

‮۴. ‬با آقایِ‮ ‬دکتر سینایی صحبت کردم‮.

‮(———————————) ‬با او صحبت کردی؟

همان روز‮ \ ‬روزی که همراهِ‮ ‬مادر بزرگ به بیمارستان رفتم‮.

‮۵. ‬آن دختر در دانشگاه تهران همکلاسِ‮ ‬من بود‮.

(———————————) ‬دختر را می‌گویی؟

همان‮ \ ‬همانی که بینِ‮ ‬مادر و خواهرم ایستاده است‮. ‬

تمرین ‮ ‬۴

[編集]

داخلِ‮ ‬پرانتز را با کلمهٔ‮ ‬مناسب پر کنید‮.

باهوش تر - ‬بی دقّتی - بادقّت‌ترین - ‬ناراحت - ناراضی - همراهِ - ‬بیکار - خوشبخت - ‬بدبخت و بیچاره

‮۱. ‬دخترم که دو سالِ‮ ‬پیش درسش را تمام کرده است، ‮ ‬هنوز‮ ‮(———————————) ‬است‮.

‮۲. ‬همکارم که در اداره باهم در یک اتاق کار می‌کنیم، ‮(———————————) ‬کارمندِ‮ ‬ اداره است‮.

‮۳. ‬همکلاسم که دیروز تو او را دیدی، ‮ ‬در کلاسمان از همه‮ ‮(———————————) ‬است‮.

‮۴. ‬دانشجویانِ‮ ‬دانشگاهِ‮ ‬توکیو که پارسال به ایران آمدند، ‮ ‬از هتلشان‮ ‮(———————————) ‬ بودند‮.

‮۵. ‬دخترم که پارسال ازدواج کرده است، ‮ ‬خیلی‮ ‮(———————————) ‬شده است‮.

‮۶. ‬آن راهنمایِ‮ ‬شرکتتان که در سفرِ‮ ‬شیراز با ما بود، ‮ ‬خیلی راهنمایِ‮ ‮(———————————) ‬ بود‮.

‮۷. ‬ببخشید، ‬الان کارتِ‮ ‬شرکت‮ ‮(———————————) ‬من نیست‮.

‮۸. ‬او خیلی‮ ‮(———————————) ‬است چون هم دخترش همیشه مریض است هم شوهرش بیکار است‮.

‮۹. ‬چون همکارم همه را‮ ‬غیر از من به عروسی اش دعوت کرد، ‬خیلی‮ ‮(———————————) ‬شدم‮.

تمرین‮ ‬۵

[編集]

برایِ‮ ‬داخلِ‮ ‬پرانتز یک حرفِ‮ ‬اضافهٌ‮ ‬مناسب انتخاب کنید‮.

مثال‮: (‬از‮) ‬کجا این لباس را خریدی؟

(‬از‮) ‬همان مغازه‌ای که جلویِ‮ ‬خانه مان هست، ‮ ‬خریدم‮.

۱‮. ‬از‮ ‬ ۲‮. ‬به‮ ‬ ۳‮. ‬با

‮۱. ‮(———————————) ‬کی می‌خواهی این هدیه را بدهی؟

‮‮(———————————) ‬همکارم که تازه ازدواج کرده است‮.

‮۲. ‮(———————————) کِی می‌خواهی به مسافرت بروی؟

‮‮(———————————) همان همکلاسم که تو او را در مهمانی دیدی‮.

‮۳. ‮(———————————) کدام گل فروشی این گلها را خریدی؟

‮‮(———————————) همان گلفروشی ای که کنارِ‮ ‬شرکتم هست‮.

‮۴. ‮(———————————) کی داری نامه می‌نویسی؟

‮‮(———————————) همان دوستم که به انگلیس رفته است‮.

‮۵. ‮(———————————) چه لباسی می‌خواهی به عروسی بروی؟

‮‮(———————————) ‬لباسِ‮ ‬سفیدی که تازه خریدم‮.

تمرین‮ ‬۶

[編集]
' '
از من اَزَم برایِ‮ ‬من برایَم
از تو اَزَت برایِ‮ ‬تو برایَت
از او اَزَش برایِ‮ ‬او برایَش
‬از ما اَزِمان برایِ‮ ‬ما برایِمان
‬از شما اَزِتان برایِ‮ ‬شما برایِتان
از آنها اَزِشان برایِ‮ ‬آنها برایِشان

مثال‮: ‬من حتماً‮ (‬برایِ‮ ‬تو‮) ‬عکسها را می‌فرستم‮.

من حتماً‮ (‬برایَت‮) ‬کتابها را می‌فرستم‮.

‮۱. ‬مردی که (‬از او‮) ‬‭ ‬بلیت خریدم، اصلاً‮ ‬انگلیسی بلد نبود‮.

مردی که‮ ‮‮(———————————) ‬بلیت خریدم، ‬اصلاً‮ ‬ترکی بلد نبود‮.

‮۲. ‬می‌خواستم یک چیزِ‮ ‬خصوصی‮ (‬از شما‮) ‬بپرسم، ‬اشکالی ندارد؟

‮‬می‌خواستم یک سؤالِ‮ ‬خصوصی‮ ‮(———————————) ‬بپرسم، ‬اشکالی ندارد؟

‮۳. ‬عزیزم، ‮ ‬لطفاً‮ (‬برایِ‮ ‬من‮) ‬یک چای بیاور‮.

عزیزم، لطفاً‮ ‮(———————————) یک لیوان آب بیاور‮.

‮۴. ‬کفشی که‮ (‬برایِ‮ ‬او‮) ‬آورده‌ای، ‮ ‬کمی تنگ است‮.

لباسی که‮ ‮(———————————) ‬آورده‌ای، ‮ ‬کاملاً‮ ‬به اندازه اش است‮.

‮۵. ‬پسته‌ای که‮ (‬برایِ‮ ‬ما‮) ‬آوردی، ‬خیلی خوشمزه بود‮.

‮‬شیرینی ای که‮ ‮(———————————) ‬آوردی، خیلی خوشمزه بود‮.

تمرین‮ ‬۷

[編集]

مثال‮: ‬قبل از اینکه من به ایران‮ (‬بروم‮)‬، ‬می‌خواهم شما را باز ببینم‮. ‬ ‮< ‬رفتن‮ >

‮۱. ‬مهتاب جان، ‬قبل از اینکه مهمان‮ ‮(———————————)‬، ‬خانه را تمیز کن‮. ‬ ‮< ‬دعوت کردن‮ >

‮۲. ‬هنوز وقت هست‮. ‬قبل از اینکه تو با آنها‮ ‮(———————————)‬، باز تمرین بکن‮. ‬ ‮< ‬بازی کردن‮ >

‮۳. ‬قبل از اینکه شما تویِ‮ ‬برنج آب‮ ‮(———————————)‬، ‬باید نمک به آن اضافه بکنید‮. ‬ ‮< ‬ریختن‮ >

‮۴. ‬قبل از اینکه ما به خانه شان‮ ‮(———————————)‬، ‬باید به او تلفن بکنیم‮. ‬ ‮< ‬رفتن‮ >

‮۵. ‬قبل از اینکه من به انگلیس‮‮ (———————————)‬، ‬می‌خواهم باز آن موزه را ببینم‮. ‬ ‮< ‬بر گشتن‮ >

تمرین‮ ۸

[編集]

مثال:‬خانمی دیروز به خانه مان آمد آن خانم دکتر است‮.

خانمی که دیروز به خانه مان آمد، ‬دکتر است‮. ‬

‮۱. ‬دوستم دیروز به اینجا آمد‮. ‬دوستم ما را به خانه اش دعوت کرده است‮. ‬

‮۲. ‬شادی بچّه بود‮. ‬شادی همیشه مریض بود‮. ‬

‮۳. ‬همکلاسی ام دیروز به خانه مان آمد‮. ‬همکلاسی ام خیلی باهوش است‮. ‬

‮۴. ‬مردی پهلویِ‮ ‬برادرم ایستاده است‮. ‬آن مرد همکارش است‮. ‬

‮۵. ‬غذا دیشب در خانهٔ‮ ‬همکارم خوردیم‮. ‬آن‮ ‬غذا خیلی خوشمزه بود‮.

گفتگو

[編集]

‮(‬در منزلِ‮ ‬شادی‮)

شادی‮: ‬این لباسی که الان پوشیدی، ‮ ‬چقدر رنگش به تو می‌آید‮.

سارا: ‬این را پارسال در شمال خریدم‮. ‬رنگ سیاهش را هم برایِ‮ ‬مینو سوغاتی‮ ‬خریدم‮.

شادی‮: ‬راستی کفشی که برایت آورده‌ام، ‮ ‬به اندازه است؟

سارا‮: ‬دستت درد نکند‮. ‬کاملاً‮ ‬به اندازه است‮. ‬خانمِ‮ ‬یومیکو، ‬باز برایتان‮ چای بریزم؟

یومیکو‮: ‬نه، ‬متشکّرم‮. ‬دیگر کافی است‮.

مادرِ‮ ‬شادی‮: ‬پسرم که دیشب او را دیدید، ‮ ‬شما را به خانه اش دعوت کرده است‮. شما کِی وقت دارید؟

یومیکو‮: ‬فردا باید نامه‌ای را که استادم به من داده، ‮ ‬به دانشگاه ببرم‮. ولی روزِ‮ ‬جمعه بیکار هستم‮.

مادرِ‮ ‬شادی‮: ‬پس روزِ‮ ‬جمعه با هم به آنجا برویم‮.

سارا‮: ‬موزه‌ای که نزدیکِ‮ ‬خانهٔ‮ ‬برادرم هست، ‮ ‬روزهایِ‮ ‬جمعه باز است‮. یومیکو جان، ‬می‌خواهی روزِ‮ ‬جمعه که به خانهٔ‮ ‬برادرم می‌رویم، ‬آن موزه‮‬ را هم ببینیم؟

یومیکو‮: ‬بله، ‮ ‬می‌خواهم ببینم ولی حتماً‮ ‬شما آن موزه را قبلاً‮ ‬دیده‌اید‮. ‬شما‮ ‬زحمت نکشید‮. ‬من تنها به موزه می‌روم‮.

سارا‮: ‬دفعهٔ‮ ‬پیش که من به آن موزه رفتم، ‮ ‬زیاد وقت نداشتم‮. ‬این دفعه‮ ‬می‌خواهم با دقّت موزه را نگاه کنم‮.

پاسخ پرسش‌ها

[編集]

تمرین ۱ - سؤال ۱. (میوه‌ای که رویِ میز بود، اسمش چه بود؟) ۲. (خانه‌ای که آنها داشتند به ایستگاهِ قطار نزدیک بود) ۳. (بانکی که من در آن کار می‌کردم همیشه شلوغ بود) ۴. (مردی که آنجا دارد سیگار می‌کشد برادرِ فرشته است) ۵. (دختری که برادرم می‌خواهد با او ازدواج کند دانشجویِ رشتهٌ زبانِ انگلیسی است)

تمرین ۲ - سؤال ۱. (جمله‌هایی را که من می‌خوانم به انگلیسی ترجمه کنید) ۲. (کتابی را که دیروز خریدم به دوستم هدیه دادم) ۳. (چمدانی را که از انگلیس آورده‌ام تویِ آن اتاق گذاشته‌ام) ۴. (چیزهایی را که من می‌گویم به زبانِ انگلیسی به ایشان بگویید) ۵. (نامه‌ای را که دوستم به زبانِ فارسی فرستاده است برایِ من می‌خوانی؟) ۶. (ترشی ای که به ما دادی خیلی خوشمزه بود) ۷. (عکسهایی را که آنجاست به من نشان بده)

تمرین ۳ - سؤال ۱. (کی) ۲. (کدام) ۳. (کدام) ۴. (کی). ۵. (کدام)

تمرین ۴ - سؤال ۱. (بیکار) ۲. (بادقّت‌ترین) ۳. (باهوش تر) ۴. (ناراضی). ۵. (خوشبخت) ۶. (بی دقّتی) ۷. (همراهِ) ۸. (بدبخت و بیچاره) ۹. (ناراحت)

تمرین ۵ - سؤال ۱. (به) (به) ۲. (از) (از) ۳. (به) (به) ۴. (با). ۵. (با)

تمرین ۶ - سؤال ۱. (ازش) ۲. (ازتان) ۳. (برایم) ۴. (برایش) ۵. (برایمان)

تمرین ۷ - سؤال ۱. (دعوت کنی) ۲. (بازی کنی) ۳. (بریزید) ۴. (برویم) ۵. (برگردم)

تمرین ۸ - سؤال ۱. (دوستم که دیروز به اینجا آمد، ما را به خانه اش دعوت کرده است‮.) ۲. (‬شادی که بچّه بود، همیشه مریض بود‮. ‬) ۳. (همکلاسی ام که دیروز به خانه مان آمد، خیلی باهوش است‮.) ۴. (مردی که پهلویِ‮ ‬برادرم ایستاده است، همکارش است‮. ‬) ۵. (غذایی که دیشب در خانهٔ‮ ‬همکارم خوردیم، خیلی خوشمزه بود‮.)

کلمه هایِ‮ ‬تازه

[編集]

‮‬ریختَن‮ / ‬ریخت‮ / ‬ریز

  • اِضافِه کَردَن‮(‬بِه‮)‬ ‬:ezāfe kardan‮ ‬:加える、増やす
  • اَندازِه:andāze‮ ‬:大きさ、寸法、サイズ
  • ایستگاه‬:‮ī‬stgāh‮ ‬:駅
  • بادِقّت‬:bā‭-‬deqqat‮ ‬:注意深く
  • باز‬:bāz‮ ‬:さらに、また、再び
  • بامَزِه‬:bā‭-‬maze‮ ‬:面白い、おいしい
  • باهوش ‬:bā‭-‬h‮ū‬sh‮ ‬:賢い
  • بَدبَخت‮‬:bad-bakht‮ ‬:不幸な、不運な
  • بِه اَندازِه بودَن‮‬:be andāze budan‮ ‬:合う、適する
  • بِه‮ کسی ‬آمَدَن ‬:be kesī āmadān ‬:似合います‬
  • بی‮‬:bī‬:なしに、名詞の否定(無、非、不)を 表す
  • بی دِقّت:bī‭-‬deqqat‮ ‬:不注意で
  • بیچارِه‬:bī‭-‬‬chāre‮ ‬:かわいそうな、哀れな
  • بیکار‬:bī‭-‬kār‮ ‬:無職の、暇な、用事がない
  • بیمَزِه ‬:bī‭-‬‬maze‮ ‬:味がない、面白くない
  • بِینِ ‬:bein-e‮ ‬:の間に
  • پَهلویِ‬:pahlū-‬ye‬:~のそばに
  • چای ‬:chāy‮ ‬:茶
  • خُوشبَخت‮‬:khosh-bakht‮ ‬:幸運な
  • داستان‬:dāstān‮ ‬:物語
  • دَعوَت کَردَن‮( ‬اَز‮- ‬بِه‮ )‬ ‬:daʿvat kardan‮ ‬:招待する
  • راستی ‬:rastī:ところで
  • راهنَما ‬:rāhnamā:ガイド、案内
  • ریختَن‮(‬را‮)‬:r‮ī‬khtan‮ ‬:注ぐ
  • شُما زَحمَت نَکِشید‬:shomā‭ ‬zahmat nakesh‮ī‬d‮ ‬:どうぞおかまいなく
  • عَروسی‬:ʿarusī‮ ‬:結婚式
  • قَبل اَز اینکِه‮‬:qabl az ī‬nke‮ ‬:~の前に
  • کافی‮‬:kāfī ‬:十分な
  • نا:nā‮ ‬:形容詞の否定(無、非、不)を表す
  • ناراحَت ‬:nā‭-‬rāhat‮ ‬:心地よくない、不快な
  • ناراضی‮‬:nā‭-‬rāz‮ī‬:満足な
  • هَمان:ham‭-‬ān‮ ‬:まさにその(あの)、あれと同じ
  • هَمراه‬:ham-rāh‮ ‬:旅行の仲間、同行者
  • هَمکار ‬:ham-kār‮ ‬:同僚
  • هَمکِلاس ‬:ham-kelās‬:同級生
  • هَمین:ham-īn:まさにこれ(この)、これと同じ