コンテンツにスキップ

ペルシア語/第17課

出典: フリー教科書『ウィキブックス(Wikibooks)』

Under construction

ペルシア語

第16課 | 第17課 | 第18課|


(۱۷) آموزِشِ زَبانِ فارسی

第17課

現在進行形(زمانِ مُضارعِ مَلموس یا حالِ مَلموش)

داشتَن を助動詞として用い現在進行形を表すことがある。

この現在進行形はよく会話で用いられる。現在進行形と過去進行形は不定法がありません。

現在進行形の用法

1.いまちょうど~している

مَن دارَم غَذا می خُورَم. 「私はご飯を食べています。」

2.すぐにも起こることについて用いる。  اَلان کَم کَم داریم بیرون می آییم. 「いまそろそろ外に出かけるところです。」

قیمَتِ زَمین دارَد گِران می شَود. 「土地の値段は上がり始めた。」

3.動作がつづいていたことを強調する。 اَز صُبح دارَم بِه آهَنگهایِ قَدیمی گوش می دَهم. 「朝から昔の音楽を聞いています。」

مَریَم خیلی زَنِ تَمیزی اَست. هَمیشه دارَد خانِه را تَمیز می کُند. 「マリアムはとても綺麗づきです。いつも家を綺麗する。」

過去進行形の用法

1.過去においでしばらく動作がつづいていたことを強調する。 (~ずうとしていた)

دیروز اَز ساعَتِ سِه تا ساعَتَ پَنج تَمرین می کَردَم. 「昨日三時から五時まで練習していた。」

دیروز اَز ساعَتُ سِه تا ساعتِ پنج داشتَم تَمرین می کَردَم. 「昨日三時から五時までずうと練習していた。」(動作がつづいていたことを強調する)

2.動作は行う途中で別のことが行う。

وَقتیکه مَن بِه خانِه شان رِسیدَم، آنها داشتَند غَذا می خُوردَند. 「私は彼らの家に着いたとき、彼らはご飯を食べているところだった。」

3.過去進行形の文章は接続詞の胙轤ナ別の文章に結ぶと、動作は途中で中止になったと表す。

داشتیم اَز خانِه بیرون می رَفتیم کِه مِهمان آمد. 「外に出かけようとしたときに、お客さんが来ました。」

他の言い方:

می خواستیم اَز خانِه بیرون بِرَویم کِه مِهمان آمَد.「外に出かけようとしたら、お客さんが来ました。」

(家から出られなかった、意味がする。)

  • 主語が非人称の文章(جُملِه هایی که فاعِل ِ مُشَخَصی نَدارَند)

نِمی تَوان، می تَوان، نِمی شَوَد، می شَوَد، بایَد، نَبایَد人称語尾をとらず、動詞の過去語根をつづけます。

می تَوان と می شَوَد は同意味で、しかし会話では 裨ヤ鵰マ のほうが用いられます。

می تَوان اَز فَردا کار را شُروع کَرد. 「(だれでも)明日から仕事を始めなければならない。」(書き方)

دیگَر نِمی شَوَد بَرنامِه را عَوَض کَرد. 「(だれでも)もプログラムを変えることができません。」

بایَد اَز وَقت اِستِفادِه کَرد. 「(だれでも)時間を大事にしなくちゃ。」

نِمونِهٔ‮ ‬جملِه

[編集]

‬داری چکار می‌کنی؟

(いま、君は)何をしているの?

دارم برایِ‮ ‬دوستم نامه می‌نویسم.

(私は)友達に手紙を書いています。

داشتم کتاب می‌خواندم‮.

‮ (私は)本を読んでいました。

‬وقتی من او را دیدم داشت سیگار می‌کشید‮.

私が彼に会ったとき、(彼は)煙草を吸っていました。

‬داشتم می‌خوابیدم که از بیمارستان به من تلفن کردند‮.

寝ようとしたら、病院から電話が来ました。

باید زودتر تصمیم گرفت‮.

‮もっと早く決めなくちゃ。


تمرین ۱

[編集]
'
‬من‮ ‬ دارم ‬ ‬می ‬خوان‮ م‮ دارَم می‌خوانم
‬تو‮ ‬ داری ‬ ‬می ‬خوان‮ ی‮ داری می‌خوانی
‬او‮ ‬ دارَد ‬ ‬می ‬خوان‮ د‮ دارد می خوانَد
‬ما‮ ‬ داریم ‬ ‬می ‬خوان‮ یم‮ داریم می‌خوانیم
‬شما‮ ‬ دارید ‬ ‬می ‬خوان‮ ید‮ دارید می‌خوانید
‬آنها‮ ‬ دارنَد ‬ ‬می ‬خوان‮ ند‮ دارَند می خوانَند

مثال‮ :‬‭ ‬تو الان داری چکار می‌کنی؟

‮(‬دارم‮) ‬یک فیلمِ‮ ‬قدیمی را‮ (‬نگاه می‌کنم‮). ‬ ‮< ‬نگاه کردن‮ >

‮۱. شایان الان دارد چکار می‌کند؟

(———————————) ‬تویِ‮ ‬اتاقش‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬استراحت کردن‮ >

‮۲. ‬شما دارید چکار می‌کنید؟

ما‮ ‮ (———————————) ‬برنج‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬درست کردن‮ >

۳. ‬بچّه‌ها الان دارند چکار می‌کنند؟

‮(———————————) ‬تویِ‮ ‬اتاقشان‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬درس خواندن‮ >

‮۴. ‬رؤیا دارد چکار می‌کند؟

‮(———————————) ‬تلویزیون‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬تماشا کردن‮ >

‮۵. ‬تو داری چکار می‌کنی؟

‮(———————————) ‬اتاقم را‮‮ (———————————). ‬ ‮< ‬تمیز کردن‮ >

‮۶. ‬الان مادر دارد چکار می‌کند؟

‮(———————————) ‬لباس‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬پوشیدن‮ >

‮۷. ‬تو داری چکار می‌کنی؟

من هم‮ ‮ (———————————) ‬به آهنگ‮ ‮ (———————————) ‬هم‮ ‮ (———————————) ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬گوش دادن‮ > ‬ ‮<‬درس خواندن‮ >

تمرین ۲

[編集]
' '
‬من‮ ‬ داشتَم ‬ ‬می ‬خواند‮ م‮ داشتَم می‌خواندم
‬تو‮ ‬ داشتی ‬ ‬می ‬خواند‮ ی‮ داشتی می‌خواندی
‬او‮ ‬ داشت ‬ ‬می ‬خواند‮ د‮ داشت می‌خواند
‬ما‮ ‬ داشتیم ‬ ‬می ‬خواند‮ یم‮ داشتیم می‌خواندیم
‬شما‮ ‬ داشتید ‬ ‬می ‬خواند‮ ید‮ داشتید می‌خواندید
‬آنها‮ ‬ داشتنَد ‬ ‬می ‬خواند‮ ند‮ داشتنَد می‌خواندَند

مثال‮: ‬وقتی من تلفن کردم، ‮ ‬تو داشتی چکار می‌کردی؟

من‮ (‬داشتم‮) ‬لباسها را‮ (‬می‌شستم‮). ‬ ‮< ‬شستن‮ >

‮۱. ‬وقتی تُو تویِ‮ ‬اتاق رفتی، ‮ شایان داشت چکار می‌کرد؟

او‮ ‮ (———————————) ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬سیگار کشیدن‮ >

‮۲. ‬وقتی تو به مهمانی رسیدی، ‬مهمانها داشتند چکار می‌کردند؟

‮(———————————) ‬فیلم‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬نگاه کردن‮ >

‮۳. ‬وقتی تو به جشنِ‮ ‬تولّد رسیدی، ‮ ‬بچّه‌ها داشتند چکار می‌کردند؟

‮(———————————) ‬با همدیگر‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬بازی کردن‮ >

‮۴. ‬وقتی تو به شرکت رسیدی، ‬خانمِ‮ سینایی داشت چکار می‌کرد؟

او‮ ‮ (———————————) ‬برنامهٔ‮ ‬این هفته را‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬نوشتن‮ >

‮۵. ‬وقتی تو پیشِ‮ ‬آنها رفتی، ‮ ‬داشتند دربارهٔ‮ ‬چه صحبت می‌کردند؟

‮(———————————) ‬دربارهٔ‮ ‬مسافرت به ایران‮ ‮ (———————————). ‬ ‮ < ‬صحبت کردن‮ >

تمرین ‬۳

[編集]

مثال‮: ‬وقتیکه من دانشجو بودم روزی دو ساعت‮ (‬کتاب می‌خواندم‮). ‬ ‮< ‬کتاب خواندن‮ >

‮۱. ‬وقتی من مجرّد بودم‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬سیگار کشیدن‮ >

‮۲. ‬وقتیکه ما در ایران بودیم او گاهی برایِ‮ ‬من هدیه‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬فرستادن‮ >

‮۳. ‬وقتی ما بچّه بودم‮ ‬همیشه باهم‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬بازی کردن‮ >

‮۴. ‬وقتیکه خانمم مریض بود من همیشه‮ ‬غذا‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬درست کردن‮ >

‮۵. ‬وقتیکه مادربزرگم در خانه تنها بود همیشه به آهنگهایِ‮ ‬قدیمی‮ ‮ (———————————). ‬ ‮ < ‬گوش دادن‮ >

‮۶. ‬وقتی ما در ژاپن بودیم همیشه از قطار‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬استفاده کردن‮

تمرین‮ ۴

[編集]

مثال‮: ‬باید از وقت‮ (‬استفاده کرد‮). ‬ ‮< ‬استفاده کردن‮ >

‮۱. ‬می‌شود تا آنجا پیاده‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬رفتن‮ >

‮۲. ‬بدونِ‮ ‬برنامه نمی‌شود به‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬مسافرت رفتن‮ >

‮۳. ‬شاید بشود با این پول در تهران یک خانه‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬خریدن‮ >

‮۴. ‬باران تند شد‮. ‬دیگر نمی‌شود به بازی‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬ادامه دادن‮ >

‮۵. ‬نمی‌شود با او‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬حرف زدن‮ >

‮۶. ‬‬باید به خانواده اش‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬گفتن‮ >

‮۷. ‬برایِ‮ ‬این کار باید اوّل فرم‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬پر کردن‮ >

‮۸. ‬باید امروز چمدانها را به فرودگاه‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬فرستادن‮ >

‮۹. ‬باید به بچّه‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬رسید‮ >

۱۰. ‬چطور باید این کار را‮ ‮ (———————————)‬؟ ‮< ‬انجام دادن‮ >

۱۱. ‬نباید با خودکار اینجا را‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬نوشتن‮ >

۱۲. ‬نباید به حرفهایِ‮ ‬او‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬اعتماد کردن‮ >

۱۳. ‬می‌شود اینجا‮ (‬سیگار کشید‮)‬؟ ‮ ‬ ‮< ‬سیگار کشیدن‮ >

۱۴. ‬نباید بچّه را‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬زدن‮ > ‬ ۱۵. ‬نمی‌شود برنامه را‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬عوض کردن‮ >

۱۶. ‬خانهٔ ‬ما خیلی شلوغ‮ ‬است اصلاً‮ ‬نمی‌شود‮ ‮ (———————————). < ‬درس خواندن‮ >

۱۷. ‬باید زودتر این کار را‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬انجام داد‮ >

تمرین‮ ‬۵

[編集]

با - ‬به - ‬از - ‬را

مثال‮: ‬آنها همدیگر‮ (‬را‮) ‬دوست دارند‮.

۱. ‬من و دوستم گاهی‮ ‮(———————————) یکدیگر به زبانِ‮ ‬انگلیسی حرف می‌زنیم‮.

‮۲. ‬ما همیشه روزی چند بار‮ ‮(———————————) ‬همدیگر زنگ می‌زنیم‮.

‮۳. ‬پدر و مادرم در دانشگاه‮ ‮(———————————) ‬یکدیگر آشنا شدند‮.

‮۴. ‬آنها‮ ‮(———————————) ‬همدیگر خسته شدند‮.

‮۵. ‬آنها همدیگر (———————————) ‬زدند‮.

۶. ‮ ‬شادی و برادرش دارند‮ (———————————) ‬هم راه می‌روند‮.

‮۷. ‬چقدر شما‮ (———————————) ‬همدیگر بحث می‌کنید؟ ‮!

تمرین ۶

[編集]

مثال‮: ‬ما‮ (‬می‌خواستیم‮) ‬با هم در کوه‮ ‬غذا‮ (‬بخوردیم‮) ‬که باران آمد‮. ‮< ‬خوردن‮ >

‮۱. ‬بچّه‮ ‮(———————————) ‮ (———————————) که من او را گرفتم‮. ‮< ‬افتادن‮ >

‮۲. ‬ما‮ ‮(———————————) ‬از خانه بیرون‮ ‮ (———————————) ‬که مهمان آمد‮. ‬ ‮< ‬رفتن‮ >

‮۳. ‬من‮ ‮(———————————) ‬پنهانی با دوستم‮ ‮ (———————————) که مادرم تویِ‮ ‬اتاق آمد ‮. ‬ ‮< ‬سیگار کشیدن‮ >

‮۴. ‬آنها‮ ‮(———————————) ‬خانه‮ ‮ (———————————) ‬که قیمت خانه گران شد‮. ‮< ‬خریدن‮ >

‮۵. ‬بچّه‮ ‮(———————————) ‬داروهایِ‮ ‬مادربزرگم را‮ ‮ (———————————) ‬که مادرم متّوجه شد و داروها را از دستش گرفت‮. ‬ ‮< ‬خوردن‮ >

تمرین ‬۷

[編集]

مثال‮: ‬ما‮ (‬داشتیم‮) ‬با هم در کوه‮ ‬غذا‮ (‬می‌خوردیم‮) ‬که باران آمد‮. ‬ ‮< ‬خوردن‮ >

‮۱. ‬من‮ ‮ (———————————) ‬تویِ‮ ‬پارک‮ ‮ (———————————) ‬که افتادم و دستم شکست‮. ‬ ‮< ‬دویدن‮ >

‮۲. ‬ما‮ ‮ (———————————) ‬از درِ‮ ‬خانه بیرون‮ ‮ (———————————) ‬که پدر بزرگم به‮ ‬ خانه مان آمد‮. ‬ ‮< ‬آمدن‮ >

‮۳. ‬من‮ ‮ (———————————) ‬با دوستم‮ ‮ (———————————) ‬که مادرم ما را دید‮. ‬ ‮< ‬سیگار کشیدن‮ >

‮۴. ‬آنها‮ ‮ (———————————) ‬پنهانی تویِ‮ ‬کلاس پسته‮ ‮ (———————————) ‬که معلّم متوجّه شد‮. ‬ ‮< ‬خوردن‮ >‮

۵. ‬بچّه ها‮ ‮ (———————————) ‬همدیگر را‮ ‮ (———————————) ‬که معلّمشان به کلاس‮ ‬رسید‮. ‬ ‮< ‬زدن‮ >‮

تمرین ‮‬۸

[編集]

مثال‮: ‬این هفته خیلی گرفتار بودم حتّی یک بار هم نتوانستم به مادرم‮ (‬زنگ بزنم‮). ‬ ‮< ‬زنگ زدن‮ >‬

‮۱. ‬من دیروز حتّی هزار تومان هم تویِ‮ ‬کیفم‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬داشتن‮ >

‮۲. ‬مهتاب هم دانشجو است هم بعدازظهرها در یک مغازه کار می‌کند‮. ‬او نمی‌تواند با ما دو هفته به مسافرت‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬آمدن‮ >

‮۳. ‬دیشب من حتّی یک ساعت هم‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬خوابیدن‮ >

‮۴. ‬وقتی سال پیش به شمال رفتیم‮. ‬بعضی از مغازه‌ها حتّی تا نصفِ‮ ‬شب هم‮ ‬ باز‮ ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬بودن‮ >

۵‮. ‬من نمی‌خواهم کسی بداند‮. ‬لطفاً‮ ‬این حرف را حتّی به خانواده ات هم‮ ‬ ‮‮ (———————————). ‬ ‮< ‬گفتن‮ >

تمرین‮ ۹

[編集]

مثال‮: ‬بچّه‌ها‮ (‬دارند‮) ‬تلویزیون‮ (‬نگاه می‌کنند‮). ‬ ‮< ‬نگاه کردن‮ >

‮۱. ‬ما‮ ‮(———————————) ‬باهم این کتاب را‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬ترجمه کردن‮ >

‮۲. ‬الان شایان‮ ‮(———————————) ‬با تلفن‮ ‮(———————————). ‬ ‮< ‬حرف زدن‮ >

‮۳. ‬مغازه‌ها کم‌کم‮ ‮(———————————) ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬تعطیل شدن‮ >

‮۴. شاگردانِ کلاس ‬‮ ‮(———————————) ‬با همدیگر‮ ‮(———————————). < ‬آشنا شدن‮ >

‮۵. ‬ما کم‌کم‮ ‮(———————————) ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬رسیدن‮ >

‮۶. چرا آنها دیر کردند؟ ‬من کم‌کم‮ ‮(———————————) ‮ (———————————). ‬ ‮< ‬نگران شدن‮ >

گفتگو

[編集]

مینو ‮: ‬الو بفرمایید‮.

سارا ‮:‬الو سلام، ‮ ‬مینو جان خوبی؟

مینو ‮: ‬خوبم، ‮ ‬مرسی‮. ‬اتّفاقاً‮ ‬الان داشتم به خانه تان تلفن می‌کردم که تلفن‮ ‬زنگ زد؟

سارا ‮: ‬ما برایِ‮ ‬شام منتظرِ‮ ‬شما بودیم‮. ‬چرا شما نیامدید؟

مینو ‮: ‬ببخشید، ‮ ‬امروز واقعاً‮ ‬گرفتار بودیم‮. ‬امروز حتّی یک ساعت هم نتوانستم‮ ‬استراحت بکنم‮. ‬فردا من امتحان دارم‮. ‬این هفته همه اش داشتم درس‮ ‬ می‌خواندم‮.

سارا ‮:‬چقدر تو درس می‌خوانی‮! ‬وقتیکه من دانشجو بودم اصلاً‮ ‬درس نمی‮ ‬ خواندم‮.

مینو ‮: ‬رشتهٌ‮ ‬من خیلی مشکل است‮. ‬نمی‌شود درس نخواند‮.

سارا ‮:‬شایان دارد چکار می‌کند؟

مینو ‮: ‬الان دارد تویِ‮ ‬اتاقش سیگار می‌کشد‮. ‬شایان نیم ساعتِ‮ ‬پیش به‮ ‬خانه برگشت‮. ‬تا ساعتِ‮ ‬دهِ‮ ‬شب داشت در شرکت کار می‌کرد‮.

سارا ‮: ‬من به فرودگاه تلفن کردم‮. ‬هواپیما ساعتِ‮ ‬دوازده و ربع رویِ‮ ‬زمین می‮ ‬ نشیند‮. ‬شما کی به دنبالِ‮ ‬مادر می‌آیید؟

مینو ‮: ‬دیگر حاضریم‮. ‬کم‌کم داریم راه می‌افتیم‮. ‬لطفاً‮ ‬مادر تا نیم ساعت‮ ‬دیگر جلویِ‮ ‬در منتظر باشد‮.

سارا ‮: ‬خیلی خُب‮. ‬به او می‌گویم‮.

پاسخ پرسش‌ها

[編集]

تمرین ۱ - سؤال ۱. (دارد)(استراحت می‌کند) ۲. (داریم)(درست می‌کنیم) ۳. (دارند)(درس می‌خوانند) ۴. (دارد)(تماشا می‌کند) ۵. (دارم)(تمیز می‌کنم) ۶. (دارد)(می‌پوشد) ۷. (دارم)(گوش می‌دهم)(دارم)(درس می‌خوانم)

تمرین ۲ - سؤال ۱. (داشت)(سیگار می‌کشید) ۲. (داشتند)(نگاه می‌کردند) ۳. (داشتند)(بازی می‌کردند) ۴. (داشت)(می‌نوشت) ۵. (داشتند)(صحبت می‌کردند)

تمرین ۳ - سؤال ۱. (سیگار می‌کشیدم) ۲. (می‌فرستاد) ۳. (درست می‌کردم) ۴. (گوش می‌داد). ۵. (استفاده می‌کردیم)

تمرین ۴ - سؤال ۱. (رفت) ۲. (مسافرت رفت) ۳. (خرید) ۴. (ادامه داد) ۵. (حرف زد) ۶. (فهمید) ۷. (پر کرد) ۸. (فرستاد) ۹. (صحبت کرد) ۱۰. (انجام داد) ۱۱. (نوشت). ۱۲. (اعتماد کرد)

تمرین ۵ - سؤال ۱. (با) ۲. (به) ۳. (با) ۴. (از). ۵. (را) ۶. (با) ۷. (با)

تمرین ۶ - سؤال ۱. (می‌خواست)(بیفتد) ۲. (می‌خواستیم)(برویم) ۳. (می‌خواستم)(سیگار بکشم) ۴. (می‌خواستند)(بخرند) ۵. (می‌خواست)(بخورد)

تمرین ۷ - سؤال ۱. (داشتم)(میدویدم) ۲. (داشتیم)(می‌رفتیم)۳. (داشتم)(سیگار می‌کشیدم) ۴. (داشتند)(می خودند) ۵.(داشتند)(می‌زدند)

تمرین ۸ - سؤال ۱. (ندارم) ۲. (بیاید) ۳. (نخوابیدم) ۴. (بودند). ۵. (نگو)

تمرین ۹ - سؤال ۱. (داریم - ترجمه می‌کنیم) ۲. (دارد - حرف می‌زند) ۳. (دارند - تعطیل می‌شوند) ۴. (دارند آشنا می‌شوند) ۵. (داریم - می‌رسیم) ۶. (دارم - نگران می‌شوم)‬

کلمه هایِ‮ ‬تازه

[編集]

‬فِرِستادَن‮ / ‬فِرِستاد ‮ / فِرِست

‬پُوشیدَن‮ / ‬پُوشید‮ / پُوش

اُفتادَن‮ / ‬اُفتاد ‮ / اُفت


  • آهَنگ‬:āhang‮ ‬:音楽、曲
  • اِتّفاقاً‬:ettefāqan‮ ‬:ぐうぜんに、たまたま
  • اِستِفادِه کَردَن‮(‬اَز‮)‬:estefāde kardan‮ ‬:利用する
  • (اُفتادَن‮(‬اَز‮ - ‬بِه‬:oftādan‬:落ちる、転ぶ
  • اِمتِحان دادَن‮‬:emtehān dadan‬:試験を 受ける
  • اَنجام دادَن‮(‬را‮)‬‮‬:anjām dadan‬:行う、実行する
  • بَحث کَردَن‮(‬با‮)‬:bahs kardan‬:議論する、討論する
  • پِنهانی ‬:penhānī‬:秘密の、こっそり、隠れた
  • پوشیدَن‮(‬را‮)‬:p‮ū‬sh‮ī‬dan‬:着る
  • تِلِویزیون ‬:telev‮ī‬zyon‬:テレビ
  • تَماشا کَردَن‬:tamāshā‭ ‬kardan‬:見物する
  • تَمیز کَردَن‮(‬را‮)‬:tam‮ī‬z‭ ‬kardan‬:きれいにする、掃除する
  • حتّی‮‬:hattā:まで、でさえも、ですら
  • خَستِه شُدَن‮( ‬اَز‮ )‬:khaste shodan‬:(~に)疲れる、あきる
  • دَر:dar‬:ドア
  • دَربارِهٔ‬:dar bāre-ye‬:~について、関して
  • دوست داشتَن‮(‬را‮)‬:d‮ū‬st dāshtan‮ ‬:好きである、好む‮
  • راه اُفتادَن‮(‬اَز‮)‬‬:rāh oftādan‮ ‬:出発する、動く
  • زَمین ‬:zam‮ī‬n‮ ‬:土地、地面、地球、陸
  • زَنگ زَدَن‮(‬بِه‮ - ‬را‮)‬:zang zadan‬:ベル、電話を 鳴らす
  • شُلوغ:shol‮ū‬gh‮ ‬:混んでいる、乱雑な、混雑な
  • فِرِستادَن ‮(‬بَرایِ‮ - ‬بِه‮)‬ :ferestādan:(~に)送る
  • کِه‬:ke‮ ‬:接続詞
  • گِرفتار ‬:gereftār‬:忙しい、捕まえられた
  • گوش دادَن‮( ‬بِه‮ )‬‬:g‮ū‬sh dādan‬:耳を 傾ける、聞く
  • مُجَرّد‮‬:mojarrad‬:独身
  • مُسافِرَت رَفتَن‮(بِه‮)‬‬:mosāferat raftan‬:旅行にいく
  • نِگاه کَردَن‮(‬بِه‮)‬:negāh kardan‬:見る、見つめる
  • هَمدیگَر‮(‬با‮ - ‬بِه‮ - ‬اَز‮)‬‬:hamd‮ī‬gar‬:お互い、相互に、相互
  • وَقتیکِه‬‬:vaqt‮ī‬ke‬:~する時
  • یِکدیگَر‮(‬با‮ - ‬بِه‮ - ‬اَز‮)‬‬:yekd‮ī‬gar‬:お互い、相互に、相互