ペルシア語/第30課
Under construction
ペルシア語 |
---|
(۳۰) آموزِشِ زَبانِ فارسی
第30課
複合単語 (کَلَماتِ مُرَکّب)
単語や動詞の語根の最後や最初は別の単語、接尾語、接頭語と共に来ると新しい単語が成立する。
سَرزِندِه ( sar-zende:活発な )
سَرگَرم ( sar-garm:熱中、忙しい )
سَر بِه هَوا ( sar-be-havā:不注意な )
سَرسَخت ( sar-sakht:頑固な )
سَرشِناس ( sar-shenās:有名な )
ペルシア語の7種類の単語において複合単語があります。
1.名詞: پِسَر دائی ( pesar-dāヤオ:いとこ(母方のおじの息子 )
2.動詞 :سَرزَدن ( sar zadan:訪ねる、立ち寄る )
3.代名詞 :چِنان ( chenān:このような、このように、非常に )
4.形容詞 غیرِقانونی ( gheyre-qānケnオ:不法の )
5.副詞:کَم کَم (kam kam:少しずつ、そろそろ )
6.助詞、接続詞 :بِه خاطِرِ(be kāter-e:のために )
هَمینکِه( hamīnke:するとすぐ、~したとたん )
7.間投詞 :ای بابا ( ey bābā:感動したり驚いたり時に用いられる )
اَفعالِ مُرَکَبِ جُدا شُدَنی
名詞、形容詞、副詞、前置詞と動詞は組み合わせて複合動詞が作られます。
名詞、形容詞、副詞と動詞になる複合動詞が離れて用いられことがあります。
سَرگُذَشتِ رُستَم بِه ایرانیان دَرسِ شَرف و دِلاوَری می دَهَد. 「ロスタムの伝記はイラン人に名誉と勇敢を教える。」
اَفعالِ مُرَکَبِ جُدا نَشُدَنی
しかし前置詞例えば باز - در - بَر と動詞になる複合動詞は離れません。
رُستَم بِه نیرویِ بازو و خِرَدمَندی دُشمَنان را دَر هَم می شِکَست. 「ロスタムは腕と賢さの力で敵を打ち砕いた。」
نِمونِهٔ جملِه
[編集]شاهنامه داستانِ قهرمانانِ بی همتا و دلاورانِ نامدارِ ایرانِ کهن است.
シャーナーメは古代イランの比類なき英雄たちおよび有名な勇者たちの物語です。
رستم سرمشقِ دلاوری و نمونهٌ جوانمردی است.
ロスタムは勇者の勇者の手本で、勇気の見本である。
رستم پیوسته نگهبانِ میهن و خدمتگزارِ راستینِ ایران بود.
ロスタムは常に、故国の守護者でイランの真実の奉仕者であった。
تمرین ۱
[編集]
از ترکیبِ دو یا چند اسم | از ترکیبِ با یک پسوند | از ترکیبِ ریشهٔ ماضی یا ریشهٔ مضارع با کلماتِ دیگر |
سَر + مَشق= سَرمَشق کِتاب + خانِه= کِتابخانِه آشپَز + خانِه=آشپَزخانِه شِکَم + دَرد=شِکَم درد پِسَر + دائی= پِسَردائی دِل + دَرد= دِل دَرد شاه + کار=شاهکار اِعتِماد + بِه + نَفس= |
تَعمیر+ گاه= تَعمیرگاه ساکت + ی= ساکتی گُل + دان= گُلدان آرایش + گاه= آرایشگاه دو + می=دوّمی گورِ + ستان=گورِستان روز + گار= روزگار روحانی + یّت=روحانیّت بازی + گَر= بازیگر کو + چِه=کوچِه گُل + زار=گُلزار عَروس + ک=عَروسک دانِش + کَدِه= دانِشکَدِه پَس + وَند=پَسوَند |
نِگَه + بان= نِگَهبان سَر + گُذَشت= سَرگُذَشت یاد + داشت=یادداشت باستان + شِناس=باستانشِناس کار + گَردان=کارگَردان سازِ+ مان=سازِمان دانِش+ آموز=دانِش آموز خُور + اک= خُوراک گُذَر + نامِه= گُذَرنامِه دان + ش=دانِش نِوِشت + ار=نِوِشتار نِوِشت + ار + ی=نِوِشتاری راه بَند + ان=راه بَندان |
کلمهٔ مناسب را تویِ پرانتز بنویسید.
عروسک - کارگردان - تعمیرگاه - پسردائی - شاهکار
۱. من این (———————————) را خیلی دوست دارم. همهٌ فیلمهایی را که ساخته است، دیدهام.
۲. تلویزیونمان امروز خراب شد. باید به (———————————) تلفن کنم. بیایند و درستش کنند.
۳. برایِ جشنِ تولّدِ دخترم یک (———————————) خریدم.
۴. من همیشه با (اَم) روزهایِ جمعه به کوه میرویم.
۵. واقعاً این فیلم یک (———————————) است. من تا حالا هفت دفعه آن را دیدهام.
تمرین ۲
[編集]از ترکیبِ با یک پسوند | از ترکیبِ اسم با یک پیشوند | از ترکیبِ با ریشهٔ ماضی یا ریشهٌ مضارع |
دَرد + ناک = دَردناک سال + ه = سالِه روز + انِه= روزانِه تَرس + ناک= تَرسناک بَچّه + گانِه= بَچّه گانِه ریا + کار= ریاکار آهَن + ین= آهَنین کار+ گَر= کارگَر جُدا + گانِه= جُداگانِه طول + انی= طولانی زَمین + ی= زَمینی غَم + گین= غَمگین تَرس + و= تَرسو تَماشا + چی= تَماشاچی دو + م= دوّم دو + مین= دوّمین دیر + ینه= دیرینه |
بی + هَمتا= بی هَمتا غَیرِ + مُمکِن= غَیرِمُمکِن غِیرِ + قانونی= غَیرِقانونی غِیرِ + مُستَقیم=غَیرِمُستَقیم غَیرِ + عادی=غَیرِعادی بی + هوش=بی هوش کَم + نَمک=کَم نَکگ پُر + کار =پُرکار |
نام + دار= نامدار شِگُفت + اَنگیز=شِگُفت انگیز سَر + گَردان= سَرگَردان مُرد + ه= مُردِه گِرِفت + ار= گِرِفتار دِل + سوز= آموز + گار= بین + ندِه= خَند + ان= دان + ا= |
کلمهٔ مناسب را تویِ پرانتز بنویسید.
شگفتانگیز - غیرِ قانونی - دانا - بی هوش - ساله
۱. من یک دخترِ هشت (———————————) دارم.
۲. سرگذشتِ زندگیِ این خواننده خیلی (———————————) است.
۳. نباید این کار را انجام داد. انجامِ این کار (———————————) است.
۴. او واقعاً دخترِ (———————————) و باهوشی است.
۵. هنوز مریض (———————————) است.
تمرین ۳
[編集]کلماتی که هم اسم مرکّب هستند هم صفتِ مرکّب مثال: خِرَد + مَند= خِرَدمَند
۱. ایران + دوست= ۲. مال + دوست= ۳. هُنَر + مَند= ۴. جوان + مرد= ۵. دانِش + مَند= ۶. خانِه + دار=
تمرین ۴
[編集]صورتِ فعل را تغییر داده، داخلِ پرانتز را با آن پر کنید.
مثال: ایشان واقعاً برایِ من زحمتِ زیادی (کشیدهاند). < زحمت کشیدن >
۱. هر وقت او را میبینم احساسِ خوشحالی (———————————). < احساس کردن >
۲. دیروز راهنمایِ موزه توضیحِ جالبی دربارهٔ شاهنامه به ما (———————————). <توضیح دادن >
۳. من الان اصلاً حوصلهٔ درس خواندن (———————————). < حوصله داشتن >
۴. من دیروز خبرِ عوض شدنِ برنامه را به همه (———————————). < خبر دادن >
۵. خواهرم از نوروزِ امسال شروع به یاد گرفتنِ زبانِ ترکی (———————————). < شروع کردن >
تمرین ۵
[編集]صورتِ فعل را تغییر داده، داخلِ پرانتز را با آن پر کنید.
مثال: قبل از اینکه تویِ اتاق بیایی، کفشهایت را (در بیاور). < در آوردن >
۱. برایِ همه شربت ریختهام. لطفاً خودتان یک لیوان شربت از رویِ میز (———————————). < برداشتن >
۲. قهرمانان ما امروز به میهن (———————————). < برگشتند >
۳. دیروز دلاوران ما نیرویِ دشمن را در مرزهایِ شمالی (———————————). < در هم شکستن >
۴. لطفاً همه مشقهایتان را از کیفتان (———————————). < در آوردن >
۵. لطفاً همه صفحهٔ دهِ کتاب را (———————————). < باز کردن >
رستم پهلوانِ بی مانندِ شاهنامه
[編集]شاهنامه بزرگترین و پرشکوهترین کتاب در زبانِ فارسی است. شاهنامه داستانِ قهرمانانِ بی همتا و دلاورانِ نامدارِ ایرانِ کهن است. در میانِ این قهرمانان چهرهای درخشانتر از رستم نیست. رستم سرمشقِ دلاوری و نمونهٔ جوانمردی و مثالِ شرف و بزرگی است. هزار سال است تا هر ایرانی شاهنامه را میخواند، از سر گذشتِ رستم و کردارِ او رسمِ دلاوری و جوانمردی و ایران دوستی میآموزد.
سرگذشتِ رستم، این پهلوانِ یگانه از همان آغاز شگفتانگیز است. در شکمِ مادر چنان بزرگ بود که کارِ زادن دشوار گشت. رودابه، مادرِ رستم را شربتی خورانیدند تا از هوش رفت. پس پزشک پهلویِ رودابه را شکافت و رستم را بیرون آورد.
رستم زندگیِ درازی یافت و روزگارِ نُه پادشاه را دید. او در این زمانِ دراز پیوسته نگهبانِ میهن خدمتگزارِ راستینِ ایران بود. چارهٔ هر دشواری به دستِ او بود.
هرگاه دشمنی به مرزهایِ کشور حمله میکرد، رستم بود که به نیرویِ بازو و خردمندی دشمنان را درهم میشکست و آنان را تار و مار میکرد.
شاهنامه:
رُستَم:
رودابِه:
پاسخ پرسشها
[編集]تمرین ۱ - سؤال ۱. (کتابخانه) ۲. (آشپزخانه) ۳. (شکم درد) ۴. (پسر دائی) ۵. (دل درد) ۶. (شاهکار) ۷. (اعتماد به نفس)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (ساکتی) ۲. (گلدان) ۳. (آرایشگاه) ۴. (دوّمی) ۵. (گورستان) ۶. (روزگار) ۷. (روحانیّت) ۸. (بازیگر) ۹. (کوچه) ۱۰. (گلزار) ۱۱. (عروسک) ۱۲. (دانشکده) ۱۳. (پَسوند)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (باستانشناس) ۲. (یادداشت) ۳. (سرگذشت) ۴. (دانش آموز) ۵. (سازمان) ۶. (کارگردان) ۷. (گذرنامه) ۸ (خوراک) ۹ (راه بندان) ۱۰. (نوشتار) ۱۱. (نوشتاری) ۱۲. (دانش)
تمرین ۴ - سؤال ۱. (کارگردان) ۲. (تعمیرگاه) ۳. (عروسک) ۴. (پسردائی) ۵. (شاهکار)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (ترسناک) ۲. (روزانه) ۳. (ساله) ۴. (ریاکار) ۵. (بچّه گانه) ۶. (کارگر) ۷. (دوّمین) ۸. زمینی) ۹. (طولانی) ۱۰. (جداگانه) ۱۱. (غمگین) ۱۲. (تَماشاچی) ۱۳. (ترسو) ۱۴. (دوّم) ۱۵. (آهنین) ۱۶. (دیرینه)
کلمه هایِ تازه
[編集]شِکافتَن / شِکافت / شِکاف
زادَن / زاد / زای
یافتَن / یافت / یاب
- آغاز :āghāz :最初、はじめ
- ایران دوستی:īran-dūstī :イランを愛すること
- بازو:bāzū:腕
- بی مانَند:bī-mānand :無比の
- بی هَمتا :bī-hamtā:無比の、無類の
- بیرون آوَردَن :bīrūn āvardan :取り出す
- پادِشاه :pādeshāh :国王、皇帝
- پُرشُکوه:por-shokūh :豪華な
- پَسوَند:pasvand :接尾語
- پیشوَند: pīshvand :接頭語
- پیوَستِه :pīvaste :連続した、連合した
- تار و مار کَردَن( را ):tār-o-mār kardan :敗走させる、まき散らす
- تَرکیب:tarkīb :複語
- جَوانمَردی:javān-mardī:寛大、寛容
- چِهرِه:chehre :顔、人物
- خِدمَتگُزار:khetmat-gozār :奉仕者
- خِرَدمنَدی:kherad-mandī :賢明、賢さ
- دِرَخشان:derakhshān :輝く
- دَرهَم شِکَستَن:dar hām shekastan :打ち砕く
- دُشوار:doshvār :むずかし、困難な
- دِلاوَر:del-āvar :勇者、勇敢な* راستین
- روزگار:rūzgār:世の中、時代
- زادَن :zādan :産む
- سَرمَشق:sar mashq :手本、模範
- شَربَت:sharbat :シャーベット、シロップ
- شَرَف:shara: :名誉
- شِکافتَن(را) :shekāftan :裂く、割る
- شِگُفت اَنگیز :shegoft angīz :驚くべき
- قَهرِمان:qahremān :英雄
- کِردار:kerdār :行為
- کُهَن:kohan :古来の、昔の
- گَشتَن:gashtan :~なる
- مَرز :marz :国境
- مُرَکّب:morakkab :複語
- میهَن:mīhan :故郷、祖国
- نامدار:nāmdār :有名な
- نِگَهبان:negahbān :視人、見張人
- نیرو :nīrū:力、軍
- هَر گاه:har gāh :~する時はいつも、~する場合には
- یافتَن(را) :yāftan:見つける、分かる
- یِگانه:yegāne : たった一人の、無比の